هدایت

معارف اسلامی

هدایت

معارف اسلامی

بایگانی

۱۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰


حکایتی عجیب از آیه الله قاضی

وقتی امام وارد شدند آقای قاضی جلوی امام بلند نشدند و هیچ هم به ایشان تعارف نکردند که جایی بنشینند امام هم در کمال ادب دو زانو دم در اتاق ایشان نشست.

نقل از: آیت الله سید احمد نجفی : در نجف مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی که پدر زن اینجانب بود بعضی از مسایلی را که می خواست برای امام رخ بدهد.

 از قبل می دانست و به من هم می گفت. من به ایشان عرض کردم شما از کجا این مسایل را می دانید؟ ایشان قضیه ای را نقل کردند که: ما در خدمت مرحوم آیت الله حاج سید علی قاضی که استاد اخلاق بزرگانی مانند آقای بهجت، مرحوم آقای قوچانی، مرحوم آقای میلانی و... بودند حاضر بودیم.

هر روز به محضر ایشان می رفتیم و استفاده می کردیم.

یک روز دو نفر از شاگردهایی که هر روز به محضر مرحوم قاضی مشرف می شدند خبر دادند که آقای حاج آقا روح الله خمینی (امام در آن زمان به این لقب معروف بودند) به نجف آمده اند (این سفر قبل از تبعید امام بوده است) و می خواهند با شما ملاقات کنند.

 ما که سمت شاگردی امام را داشتیم خوشحال شدیم که در این ملاقات استاد ما (حضرت امام) در حوزه قم معرفی می شود. چون اگر شخصی مثل مرحوم قاضی ایشان را می پسندید برای ما خیلی مهم بود.

روزی معین شد و امام تشریف آوردند ما هم در کتابخانه آقای قاضی نشسته بودیم وقتی امام به آقای قاضی وارد شدند به ایشان سلام کردند .

روش مرحوم آقای قاضی این بود که هر کس به ایشان وارد می شد جلوی او هر کس که بود بلند می شد و به بعضی هم جای مخصوصی را تعارف می کرد که بنشینند ولی وقتی امام وارد شدند آقای قاضی جلوی امام بلند نشدند و هیچ هم به ایشان تعارف نکردند که جایی بنشینند امام هم در کمال ادب دو زانو دم در اتاق ایشان نشست.

طلاب و شاگردان امام که در آن جلسه حاضر بودند ناراحت شدند که چرا مرحوم آقای قاضی در برابر این مرد بزرگ و فاضل و وارسته حوزه قم بلند نشدند. آن دو نفری که معرف امام به آقای قاضی بودند هم وارد شدند و در جای همیشگی خودشان نشستند.

بیش از یک ساعت مجلس به سکوت تام گذشت و هیچ کس هم هیچ صحبتی نکرد. امام هم در تمام این مدت سرشان پایین بود و به دستشان نگاه می کردند.

مرحوم قاضی هم همینطور ساکت بودند و سرشان را پایین انداخته بودند.

بعد از این مدت ناگهان مرحوم قاضی رو کردند به من و فرمودند آقای حاج شیخ عباس (قوچانی) آن کتاب را بیاور. من به تمام کتابهای ایشان آشنا بودم چون بعضی از این کتابها را شاید صد مرتبه یا بیشتر خدمت آقای قاضی آورده بودم و مباحثی را که لازم بود بررسی کرده بودم. تا ایشان گفتند آن کتاب را بیاور من دستم بی اختیار به طرف کتابی رفت که تا آن وقت آن کتاب را در آن کتابخانه ندیده بودم حتی از آقای قاضی نپرسیدم کدام کتاب.

مثلا کتاب دست راست، دست چپ، قفسه بالا . همانطور بی اراده دستم به آن کتاب برخورد آن را آوردم و آقای قاضی فرمودند آن را باز کن. گفتم آقا چه صفحه ای را باز کنم؟ فرمودند هر کجایش که باشد من هم همین طوری کتاب را باز کردم دیدم که آن کتاب به زبان فارسی است و لذا بیشتر تعجب کردم.

چون طی چند سالی که من در خدمت آقای قاضی بودم این کتاب را حتی یک مرتبه هم ندیده بودم حتی جلد آن را هم ندیده بودم کتاب را که باز کردم دیدم اول صفحه نوشته شده حکایت. گفتم آقا نوشته شده حکایت. فرمود، باشد بخوان.

 مضمون آن حکایت آن بود که یک مملکتی بود که در آن مملکت سلطانی حکومت می کرد. این سلطان به جهت فسق و فجور و معصیتی که از ناحیه خود و خاندانش در آن مملکت رخ داد به تباهی دینی کشیده شد و فساد در آنجا رایج شد عالم بزرگوار و مردی روحانی و الهی علیه آن سلطان قیام کرد.

 این مرد روحانی هر چه آن سلطان را نصیحت کرد به نتیجه ای نرسید لذا مجبور شد علیه سلطان اقدام شدیدتری بکند.

پس از این شدت عمل، سلطان آن عالم دینی را دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور تبعید کرد.

 بعد از مدتی که آن عالم در مملکتی که در مجاور مملکت خودش بود در حال تبعید به سر می برد آن سلطان مجددا او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه (قبور ائمه اطهار) در آن بودند تبعید کرد.

این عالم مدتی در آن شهری که اعتاب مقدسه بود زندگی کرد تا اینکه اراده خداوند بر این قرار گرفت که این عالم به مملکت خود وارد شد و آن سلطان فرار کرد و در خارج از مملکت خود از دنیا رفت و زمان آن مملکت به دست آن عالم جلیل القدر افتاد و به تدریج به مدینه فاضله ای تبدیل شد و دیگر فساد تا ظهور حضرت بقیة الله به آن راه نخواهد یافت؛ مطلب که به اینجا رسید حکایت هم تمام شد.

عرض کردم آقا حکایت تمام شد، حکایت دیگر هم هست فرمود: کفایت می کند کتاب را ببند و بگذار سر جای خودش گذاشتم.

همه ما که هنوز از حرکت آقای قاضی ناراحت بودیم که چرا جلوی امام بلند نشدند بیشتر متعجب شدیم و پیش خود گفتیم که چرا به جای اینکه ایشان یک مطلب عرفانی، فلسفی و علمی را مطرح کنند که آقای حاج آقا روح الله آن را برای حوزه قم به سوغات ببرند فرمودند حکایتی خوانده شود.

نکته مهمی که در برخورد آقای قاضی با امام خیلی مهم بود این است که آن دو نفری که امام را همراهی می کردند وقتی از جلسه بیرون آمدند چون این برخورد آقای قاضی با امام برای آنها خیلی سنگین بود به امام عرض کردند:

 آقای قاضی را چگونه یافتید؟ امام بی آنکه کوچکترین اظهار گله ای حتی با اشاره دست یا چشم بکنند، سه بار فرمودند: من ایشان را فردی بسیار بزرگ یافتم .

بیشتر از آن مقداری که من فکر می کردم. این عبارت امام نشان می داد که کمترین اثری از هوای نفس در امام نبود.

 چون هر کس در مقام و موقعیت علمی ایشان در حوزه قم بود و با او این برخورد و کم توجهی می شد اقلا یک سر و دستی تکان می داد که با این حرکت می خواهد بگوید برای من این مهم نیست ولی آن حرکات آقای قاضی (که قطعا حساب شده و شاید برای امتحان و اطلاع از قدرت روحی امام بود) کوچکترین اثری در ایشان ایجاد نکرد که نفس امام را به حرکت وادارد و این خیلی قدرت می خواهد که ایشان نه تنها با آقای قاضی مقابله به مثل نکردند بلکه به او تعظیم هم نمودند و ما در تمام ابعاد و حالات امام (اعم از حالات چشم و سکنات ایشان) به حقیقت دریافتیم که این مطلب را که در مورد آقای قاضی می فرمایند از روی صدق و صداقت است.

بر عکس ما که تمام وجودمان بسته به تعارفات بی پایه و ساختگی است، امام تمام این حالات نفسانی را پی کرده و در خود کشته بودند.

این قضیه مربوط به قبل از جریان پانزده خرداد است که امام به ایران بازگشتند و به قم آمدند. هر کس از فضلا و طلاب از امام در مورد آقای قاضی می پرسیدند ایشان بسیار از او تجلیل می نمود و می فرمود کسانی که در نجف هستند باید از وجود ایشان خیلی استفاده بکنند.

بعدها مرحوم آقای قوچانی در جریان مقدمات انقلاب هر حادثه ای که پیش می آمد می فرمود این قضیه هم در آن حکایت بود بعد مکرر می گفتند که آقای حاج آقا روح الله قطعا به ایران باز می گردند و زمام امور ایران به دست ایشان خواهد افتاد. لاجرم بقیه چیزها هم تحقق پیدا خواهد کرد و هیچ شکی در این نیست.

 لذا پس از پیروزی انقلاب که امام به قم آمدند مرحوم قوچانی از اولین کسانی بود که به ایران آمد و با امام بیعت کرد.


تهیه و تنظیم: محمد حسین امین ، گروه حوزه علمیه تبیان

منابع:پایگاه حوزه

  • محمد مزینانی
  • ۱
  • ۰

ملاک دوست یابی


فی وسائل الشیعه قال الصادق علیه السلام :اختبروا اخوانکم بخصلتین فان کانتا فیهم والافعزب ثم العزب المحافظه علی الصلوات فی مواقیتهاوالبرفی الاخوان فی العسروالیسر

امام صادق علیه السلام می فرمایدوقتی می خواهیددوست برای خودتان انتخاب کنیدبادوویژگی آنان رابیازمائید1- ببینیدبروقت نمازهای پنجگانه محافظت دارندیانه 2- نیکی کردن به برادران دینی درحال وسعت رزق وتنگدستی اگرمواظبت بروقت نمازهایشان داشتندواهل خیرنسبت به برادران دینی شان بودندباآنان دوستی نمائیدوالاازآنهادوری کنیدقطعا دوری کنید.بخشی ازسخنرانی آیه الله احمد مجتهدی تهرانی 

  • محمد مزینانی
  • ۱
  • ۰


بسمه تعالی

امام رضا علیه السلام فرمود7گروه هستند که بااعمالی که انجام می دهند خودشان را استهزاء و مسخره می کنند.

1-    من استغفرالله بلسانه ولم یندم بقلبه فقداستهزء بنفسه – کسی که بازبان استغفارکندولی قلبا پشیمان نباشدخودش رااسهزاء نموده است .

2-    ومن سئل الله التوفیق ولم یجتهد فقداستهزء بنفسه –کسی که ازخداتوفیق خواسته باشدولی دست به هیچ کوششی نزند خودش رااستهزاءنموده است.

3-    ومن سئل الله الجنه ولم یصبرعلی الشدائد فقداستهزء بنفسه – کسی که ازخداوندمتعال طلب بهشت نمایدولی برسختیهاصبرنکندخودش رااستهزاء نموده است.

4-    من تعوذ بالله من النارولم یترک شهوات الدنیا فقداستهزء بنفسه – کسی که ازآتش جهنم به خداپناه ببردولی شهوات نفسانی ودنیوی راترک نکندخودش رااستهزاء نموده است.

5-    ومن ذکرالموت ولم یستعد فقداستهزء بنفسه – کسی که به یادمرگ باشدولی هیچ آماده گی کسب نکند خودش رااستهزاء نموده است.

6-    ومن ذکرالله ولم یشتق الی لقائه فقداستهزء بنفسه – کسی که خدارایادکندولی مشتاق لقای اونباشدخودش رااستهزاء نموده است.

7-    ومن اصرعلی المعاصی وقال الهی العفو فقداستهزء بنفسه – کسی که اصراربرگناهان داشته باشدولی الهی العفو هم می گویدخودش رااستهزاءنموده است.

آیه الله احمد مجتهدی تهرانی

 

سیدکریم پینه دوزدرتهران ساکن بودوازکسانی بودکه محضرآقا امام زمان علیه السلام می رسید درزمستان یک سالی صاحبخانه اش  اوراجواب کردسیدهرچه گشت خانه پیدا نکرد صاحبخانه اسباب ووسائل اوراداخل کوچه قراردادسیددرکناروسائلش نشسته بودکه آقا امام زمان علیه السلام تشریف آوردوفرمودسیدکریم اگرارتباط بامارادوست داری بایددراین مشکلاتی که برایت پیش میآیدصبرکنی سیدعرضه داشت به روی چشمم .سیدکریم یک جمله ای گفت وآقا رامتبسم نمودعرضه داشت شما اهل البیت تمام سختیهاوشدائدرادردنیا تحمل کردید اما هرگزدرد مستاجری رانکشیده اید. آقا لبخندی زدوفرمودانشاءالله کارت به سامان می رسد فردای آن روزتاجری نزدسیدکریم آمدوگفت من دیشب امام زمان علیه السلام ر ا درخواب دیدم آقا فرمودفردانزدسیدکریم برووهمان خانه ای که سیددرآن خانه قبلا سکونت داشته رابرایش بخر و سندش راتحویل اوبده تاجردرب خانه راکوبیدصاحبخانه آمدوجریان رانقل کردصاحبخانه شروع کردبه گریه نمودن وگریه شوق می ریخت گفت من دیشب ازآقا امام زمان خواستم یک مشتری برای خریدخانه ام بفرستد که من به پول این خانه خیلی نیاز دارم آقا به من عنایت فرموده است.امام زمان علیه السلام اینگونه شیعیان ودوستانش رایاری می دهد.

  • محمد مزینانی
  • ۱
  • ۰

دعای قنوت نماز

یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام)

به نام جمیل ابن صالح از امام صادق (علیه السلام) در خصوص تفسیر آیه ی ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار سوال می کند. مراد از حسنه در دنیا و آخرت چیست؟

امام فرمودند:

مراد از حسنه در آخرت رضوان خدا و طلب بهشت است و مراد از حسنه در دنیا گشایش در روزی و نیک خوییست.

  • محمد مزینانی
  • ۱
  • ۰

اسباب کمال



صمت و جوع و سحر و عزلت و ذکر به دوام 
ناتمامان جهان را کند این پنج تمام


  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • محمد مزینانی