سخن امام دراجتماع مردم مکه
خط الموت علی ولدادم مخط القلاده علی جیدالفتاه
ومااولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف ... الاومن کان فینا باذلا مهجتهه
موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنافانی راحل مصبحا ان شاء الله
... مرگ برانسانها لازم افتاده هماننداثرگردنبند که
لازمه گردن دختران است ومن به دیدارنیاکانم آنچنان اشتیاق دارم ،ماننداشتیاق یعقوب
به دیداریوسف ... آگاه باشیدکه هریک ازشما که حاضراست درراه ما ازخون خویش
بگذردوجانش رادرراه شهادت ولقای پروردگارنثارکند،آماده حرکت باما باشدکه من فرداصبح
حرکت خواهم کردانشاءالله
کلام امام درجواب محمدحنفیه
برادرامام حسین علیه السلام یعنی محمدحنفیه که به دیدارآن حضرت آمده وبه
شدت مریض بود،شب هنگام به حضورحسین علیه السلام آمدوعرضه داشت برادرم توکه بیوفائی
مردم کوفه رانسبت به پدروبرادرت دیده ای ،خوبست ازاین سفرمنصرف شوی ودرهمین جابمانی
که هم عزیزی وهم مورداحترام مردم امام درجواب فرمود:ترسم ازآنست که یزیدمرادرحرم
خدابامکروحیله به قتل رساندواحترام خانه خدادرهم شکسته شود.
محمدبن حنفیه گفت : پس خوبست بجای عراق ،به سوی یمن یاجای امن دیگری
بروی .
امام فرمود:پیشنهادتوراموردمطالعه وتوجه قرارمی دهم
.
ولی فرداصبح اول وقت دیدکه حسین علیه السلام بسوی عراق عازم ودرحال حرکت
است ،افساراسب حسین علیه السلام راگرفت وعرض کرد:برادرمگردیشب بنا نشدکه درباره
درخواست من مطالعه کنی ؟ امام فرمود:بلی ولکن بعدمافارقتک ...
آری ولی پس ازآنکه ازهم جداشدیم رسول خداصلی الله
علیه وآله وسلم به خواب من آمدوفرمود:حسین حرکت کن زیراخداخواسته است که تراکشته
ببیند،دراینجامحمدبن حنفیه انالله وانا الیه راجعون گفت وسپس اضافه کردکه :پس
چرافرزندان وزنانت رادراین وادی خطربه همراه می بری ؟حضرت
فرمود:
وقدشاء الله ان یراهن سبایا ونیزخداخواسته است آنهارااسیرببیند .لهوف ص
65
ادامه دارد...