هدایت

معارف اسلامی

هدایت

معارف اسلامی

بایگانی
  • ۰
  • ۰

داستان زیبا

روزی یک کشتی پرازعسل درساحل لنگرانداخت وعسلهادرون بشکه بود... پیرزنی آمدکه ظرف کوچکی همراهش بودوبه بازرگان گفت : ازتومی خواهم که این راپرازعسل کنی .تاجرنپذیرفت وپیرزن رفت ... سپس تاجربه معاونش سپردکه آدرس آن خانم راپیداکندوبرایش یک بشکه عسل ببرد.آن مردتعجب کردوگفت ازتومقدارکمی درخواست کردنپذیرفتی والان یک بشکه کامل به اومی دهی ؟ تاجرجواب داد:ای جوان اوبه اندازه خودش درخواست میکندومن درحدواندازه خودم میبخشم ...

پروردگارا...

کاسه های حوائج ماکوچک وکم عمقند،خودت به اندازه ی سخاوتت برمن ودوستانم عطاکن که سخاوتمندترازتونمیشناسیم ... آرزوهایتان رابه خدا وندمهربان بسپارید. یاعلی

  • ۰۰/۱۱/۱۰
  • محمد مزینانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی