هدایت

معارف اسلامی

هدایت

معارف اسلامی

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غیبت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


دلیل غیبت امام زمان علیه السلام

به‌چه دلیل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از نظرها پنهان هستند و آیا در زمان غیبت کسى مى‌تواند با آن حضرت ارتباط داشته باشد؟

پاسخ: بیان علت حقیقى و اصلى غیبت امام زمان عجل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشریف، امرى دشوار و شاید دور از دسترس باشد. درباره غیبت مى‌توان، هم نگاه تاریخى داشت و هم نگاه روایى:

نگاه تاریخى

وقتى به تاریخ صدر اسلام و حتى قبل از آن مى‌نگریم، به خوبى مى‌‌بینیم که جبهه کفر و باطل براى مقابله با جبهه حق و نابودى آن، از هیچ اقدامى فروگذارى نکرده و در این راه حتى از کشتن پیشوایان دین نیز ابایى نداشته است. آنان به خوبى مى‌دانستند ادامه حکومت دنیایى و سیطره بر مردم و کسب منافع نامشروع، زمانى امکان‌پذیر خواهد بود که پیشوایان دین و هادیان حق را از سر راه خود بردارند؛ لذا شهادت ائمه علیهم‌السلام در دستور کار خلفاى جور قرار گرفت. آنچه وحشت و اضطراب حاکمان خودکامه را بیشتر مى‌کرد، وعده ظهور حضرت مهدى عجل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشریف به عنوان منجى و مصلح بود. از این رو خلفاى معاصر امام حسن عسکرى علیه‌السلام، ایشان را به شدت تحت نظر داشتند تا وقتى فرزند ایشان به دنیا مى‌آید، او را در همان ابتداى زندگى به شهادت برسانند.

بنابراین، بسیار طبیعى است که خداوند آخرین حجت خود را در پرده غیبت قرار دهد تا جان او حفظ شود و در موعد مقرر و زمانى که مردم آمادگى ظهور داشتند، ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد نماید.

نگاه روایى

در روایات به علت و حکمت‌هاى متعددى اشاره شده است؛ از جمله:

الف. غیبت، سرّى از اسرار الهى: پیامبراکرم صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: «ان هذا الامر من امر اللّه و سرّ من سرّ اللّه» ؛ «این امر الهى و سرّى از اسرار خداوند است». (بحارالانوار ، ج 51، ص73).

ب. آزمایش مردم: امام على علیه‌السلام فرمودند: «به خدا قسم، من و دو فرزندم شهید مى‌شویم. خداوند در آخرالزمان مردى از فرزندانم را به خون‌خواهى ما برخواهد انگیخت و او مدتى غایب مى‌شود تا مردم آزمایش شوند و گمراهان جدا گردند تا جایى که افراد نادان مى‌گویند: خداوند دیگر به آل محمد کارى ندارد!» (غیبت نعمانى، ب10).

ج. ستم‌پیشه بودن انسان‌ها: امیرمؤمنان علیه‌السلام فرمودند: «زمین از حجت خدا خالى نمى‌ماند، ولى خداوند به دلیل ستم‌پیشه بودن و زیاده‌روى انسان‌ها، آنان را از وجود [‌ظاهرى] حجت خود محروم مى‌سازد» (غیبت نعمانى، ب10).

برخى بر اساس روایت اول مى‌گویند: علت اصلى غیبت، روشن نیست و آنچه از علت‌ها گفته شده (مانند حفظ جان) از آثار غیبت است، نه علت اصلى. (فصلنامه انتظار، ش4، مقاله استاد طبسى).

برخى دیگر با توجه به تاریخ و روایات، علت اصلى غیبت را حفظ جان و بقیه موارد را از آثار آن مى‌دانند.

پس غیبت، امرى است که سیر حرکت انسان‌ها، آن‌را ناگزیر کرده و در این فرایند، باید به گونه‌اى برنامه‌ریزى شود تا جامعه شیعه، با کمترین مشکل بتواند پذیراى آن باشد. از این رو امامان علیهم‌السلام از یک سو راه‌هاى فهم احکام را به شاگردان مى‌آموختند تا بتوانند احکام دین را در حد توان از منابع شرع استنباط و استخراج کنند و مردم را نیز به آموختن از علما و رجوع به آن‌ها فرا مى‌خواندند و از سوى دیگر با برقرارى نهاد وکالت، مردم را به رجوع به وکیلان دعوت کردند. در همین راستا از زمان امام هادى و امام عسکرى علیهما‌السلام ارتباط مستقیم را کمتر کردند و در مواردى از پشت پرده جواب سؤالات را مى‌دادند تا مردم به ندیدن امام عادت کنند. به دنبال آن غیبت کوتاه‌مدتى (صغرى)، پیش‌بینى شد تا مردم به واسطه نواب خاص، برخى مسائل مورد نیاز را بپرسند و در ضمن رجوع دائمى به نایبان را فرا بگیرند. (ر.ک. غیبة طوسى؛ تاریخ عصر غیبت حجةالاسلام والمسلمین پورسیدآقایى، اصول عقاید، آیةاللّه مصباح یزدى؛ دادگستر جهان، آیةاللّه امینى).

اما درباره ارتباط برخى با امام عصر عجل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشریف، باید گفت حضرت مهدى علیه‌السلام داراى دو غیبت هستند:

1. غیبت صغرا ، 2. غیبت کبرا

در زمان غیبت صغرا که حضرت از چشم مردم پنهان بودند، نواب اربعه، واسطه بین امام و مردم بودند و سؤالات و مشکلاتشان توسط این نواب به حضرت گزارش مى‌شد و حضرت جواب مى‌دادند.

با پایان یافتن غیبت صغرا، ارتباط مردم توسط نواب با حضرت قطع و غیبت کبراى حضرت شروع شد. خصوصیت این دوران، این است که کسى نمى‌تواند ادعا کند که من نایب خاص حضرت هستم و با حضرت ارتباط دارم، چون هر کس چنین ادعا کند، به فرموده خود حضرت، دروغ‌گو مى‌باشد. «الا فمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفیانى و ... فهو کذاب مفترى».

نکته دوم: در طول غیبت کبرا، انسان‌هاى صالح و بزرگى از علما و مردم باتقوا. توفیق زیارت آن حضرت نصیبشان شده است. گرچه در اکثر این تشرفات، در لحظه تشرف، حضرت را نشناخته‌اند و بعد از رفتن حضرت متوجه شده‌اند که چه توفیق بزرگى نصیبشان گشته بود و یوسف زهرا سلام‌اللّه‌علیها را نشناختند.

نکته سوم: در زمان غیبت محل زندگى و استقرار حضرت بر ما پوشیده است و اصولاً راه از طرف ما براى رسیدن خدمت حضرت بسته است. خود حضرت اگر کسى را لایق بدانند، یا به مصلحت شخص باشد توفیق تشرف به محضرشان را عنایت مى‌کنند.

نکته چهارم: ما براى رسیدن به خدمت حضرت، وظیفه و تکلیفى نداریم که حتماً لازم باشد عملى را مدت‌ها انجام دهیم تا حضرت را ببینیم. وظیفه ما این است که تکالیف شرعى و الهى خود را انجام دهیم. طورى باشیم که رفتار و کردار ما مورد پسند و رضایت حضرت قرار بگیرد و خود را براى یارى حضرت و ظهور حضرت آماده کنیم. کسى که قبلاً خود را آماده نکرده باشد، نمى‌تواند آن‌روز جزو یاران حضرت باشد.

نکته پنجم: تشرف خدمت حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام، هم در بیدارى امکان دارد و هم در عالم خواب و روِیا.

روح انسان اگر نورانیتى پیدا کند و طهارت معنوى و باطنى تحصیل نماید، امکان دیدار نیز فراهم مى‌شود. اگر انسان تشنه دیدار حضرت بوده، و در عمل هم صداقت داشته باشد، این شخص امکان دارد که در بیدارى و یا عالم روِیا به خدمت حضرت برسد و از ناحیه حضرت به او توجهى بشود.

ارتباط با حضرت مهدی علیه السلام چگونه است ؟

ارتباط با حضرت به دو صورت مطرح مى‌شود:

الف. ارتباط روحى: انسان از لحاظ روحى احساس مى‌کند به حضرت نزدیک شده است.

این به دو رکن اساسى نیاز دارد:

1. معرفت هر‌چه بیش‌تر و عمیق‌تر به حضرت علیه السلام

2. عمل به وظایف دینى به ویژه انجام واجبات (به‌خصوص نماز اول وقت) و ترک محرمات (به‌ویژه در اموال و رعایت حلال و حرام(

در کنار این دو رکن، یاد کردن حضرت در زمان‌هاى مختلف و دعا براى وجود مقدس ایشان و زمینه‌سازى نیز داراى اهمیت است.

ب. ملاقات و دیدار: در زمان غیبت، به صورت عادى دیدار آن بزرگوار (که همراه با شناخت باشد) امکان ندارد؛ مگر در مواردى که به صلاح و مصلحت باشد. براى این نوع ارتباط هر چند رفتن چهل شب به مسجد جمکران در میان مردم معروف است؛ ولى به نظر مى‌رسد رعایت حدود دینى همراه با توسل و استغاثه به آن حضرت، راه صحیح‌ترى باشد. البته باید دانست که اگر صلاح نباشد، دیدار نیز اتفاق نمى‌افتد.

بخش مهدویت تبیان


منبع: غیبت امام عصر یا پنهانی خورشید عدالت ، نوشته محمد خادمی شیرازی

  • محمد مزینانی
  • ۱
  • ۰


دو فرزندی که با دعای امام زمان(عج)بدنیاآمدند

پدر شیخ صدوق یکى از دانشمندان بزرگ اسلام در قرن سوم هجرى - دوران غیبت صغرى زندگی میکرد.

او که سالها از ازدواجش مىگذشت - هنوز پدر نشده بود. نامهایى به حسین بن روح یکى از نایبان مخصوص امام زمان(عج) مىنویسد که امام دعا کند، خدا به او پسرى ببخشد.

جواب نامه، چنین بود: على بن حسین! تو از این همسر، داراى فرزند نخواهى شد، ولى به زودى از زن دیگر، دو فرزند فقیه و دانشمند خواهى یافت.

على بن حسین، همسر دیگرى اختیار مىکند و خدا او را دو فرزند فقیه و دانشمند به نامهاى محمد و حسین مىدهد که هر دو فقیهى ماهر و محدثى عالىمقام بودند.

آرامگاه شیخ صدوق در شهر رى و آرامگاه پدرش در قم است .


برگرفته از کتاب جهانگشای عادل، سید جمال الدین دین پرور 

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی

شاید امام در جمع شما باشد

برادران یوسف(علیهالسلام) به او رشک بردند، و وى را به بهاى ناچیزى فروختند. پنداشتند که آینده درخشان او را ناچیز کردهاند، و خودشان عزیز شدهاند. سالها گذشت و یوسف از دست گرگ حسد و چاه بداندیشى برادران رست و عزیز کشور بزرگ مصر گشت .

کنعان شهر برادران یوسف، خشکسالى شد و آنها براى خرید گندم وارد مصر شدند. نمىدانستند که عزیز مصر برادرشان یوسف است. فکر نمى کردند از روى خاکهاى ته چاه، به فراز کرسى سلطنت رسیده باشد، ولى یوسف آنها را شناخت. روزى یوسف به آنها گفت: مىدانید، با یوسفتان چه کردید؟ آنها دریافتند، و گفتند آیا تو یوسفى؟!

امام صادق(علیهالسلام) فرمود: چه مانعى دارد خدا درباره حجتش چنین کند و او را مانند یوسف، ناشناس نگه دارد. در بازار مسلمانان راه رود، و در محافلشان بنشیند، ولى مردم او را نشناسند تا آنگاه که به فرمان خدا، خود را بشناساند.


برگرفته از کتاب جهانگشاى عادل، سید جمال الدین دین پرور

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی.

ما را به هدیه او نیازى نیست

نشانه بازار مسلمانان، سر پوشیدههاى دور و دراز، طاقهاى گنبدى و دکانهاى ساده نبود. نشانه بازار مسلمانان، راستى، درستى، رحم و انصاف بود.

هر جا غیر از اینها بود، مىگفتند: اینجا بازار مسلمانان نیست .

داخل حجرهها و دکانها، گفتگو از داد و ستد، تهیه و پخش کالاهاى مورد نیاز مردم و تامین آسایش آنها بود، که بر اساس دستورهاى تجارتى اسلام دور مىزد. گاهى نیز در فکر و مشورت کمک و یارى بینوایان، و یا سرگرم کتاب خدا بودند. هر چه بود، از عمر گرانبهاى خود، حداکثر استفاده را مىبردند و از همه بالاتر به یاد عزیزشان امام زمان(عج) بودند.

در شهر قم مرد بزازى - از شیعیان و دوستداران امام قائم (عج) شریکى داشت که او شیعه دوازده امامى نبود. از قضا پارچه گرانبها و جالبى به دست آنها افتاد.

مرد شیعه به شریکش گفت: این پارچه قابلیت مولایم را دارد.

شریکش گفت من مولایت را نمىشناسم، ولى آن را به هر که مىخواهى بده. و او پارچه را براى امام زمان(عج) فرستاد.

آنگاه که پارچه به دست امام(عج) رسید، آن را دو نیم کرد و نیمى از آن را پس فرستاد و فرمود: به مال مخالف و غیر شیعه نیازى نداریم .


برگرفته از کتاب جهانگشاى عادل، سید جمال الدین دین پرور

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی.

مردی چهل ساله ظهور میکند

نوح پیغمبر(علیهالسلام) 950 سال، مردم را به خداپرستى و انسانیت خواند، ولى مردم نه تنها به او ایمان نیاوردند، بلکه به مسخرهاش گرفتند و او را سخت آزردند. از آن همه جمعیت، تنها شماری به وى گرویدند، و دین او را پذیرا شدند. نوح(علیهالسلام) پس از 50 سال صبر و شکیباى و پیگیرى در راه هدایت مردم، از آنان ناامید شد و سرانجام به نفرینشان برخاست خداوند دعاى او را پذیرفت و به وى دستور داد کشتى بزرگى بسازد. هنگامى که نشانهاى از عذاب رسید کسانى که ایمان آورده بودند به کشتى سوار شدند.

سیلاب باران از آسمان سرازیر شد، و چشمههاى زمین به شدت جوشید. سیلى وحشتناک همه جا را فرا گرفت و بیابانها و فراز و فرودها را پر کرد. آب، کشتى را به این سو و آن سو مىبرد و چون گهواره مىگرداند، ولى سرنشینان هرگز آسیبى ندیدند و از خطر رستند.

کافران که نوح و دیگر ایمانداران را به مسخره مىگرفتند. طعمه امواج خروشان شدند و از بین رفتند.

نوح(علیهالسلام) پس از 50 سال صبر و شکیباى و پیگیرى در راه هدایت مردم، از آنان ناامید شد و سرانجام به نفرینشان برخاست

اینک پیامبر ما از نوح سخن مىگوید:

یارانم! فرزندان پاک من، چنان کشتى نوحاند، هر کس به کشتى نشست از نابودى برست. کسانى هم که فرزندان پاک مرا پیشوا قرار دهند از گمراهى و هلاکت نجات پیدا خواهند کرد ... .

این هنگام مردى پرسید: یا رسول الله! پیشوایان بعد از شما چند نفرند؟

حضرت فرمود: دوازده نفر که همگان از دودمان منند.

او کاخ ستمگران را در هم مىکوبد . 

تیرگى، روزگاران را فرا گرفته، و امام مجتبى به خانه نشسته است. آنان نامردمى کرده و امام را در نبرد با معاویه یارى ننموده بودند، به صلح وى خرده مىگرفتند.

امام مجتبى در پاسخشان فرمود: افسوسا! که شما راز کار مرا نمىدانید. بهره آنچه انجام دادهام، فزونتر از همه چیزهایى است که خورشید بر آن مىتابد... مگر نمىدانید من پیشواى شما هستم و اطاعت من بر شما لازم است؟ مگر پیامبر عزیز اسلامى(صلی الله علیه و آله) مرا یکى از دو سرور جوانان بهشت معرفى نفرمود؟

مردم: آرى

امام: مگر نمىدانید آنگاه که خضر آن کشتى را سوراخ کرد و دیوار خرابه را ساخت و ... حضرت موسى چون از راز آنها بى خبر بود و حکمت و دلیل آن را نمىدانست به خشم آمد. (اینان همچون حکمت صلح و کنارهگیرى مرا نمىدانند، خرده مىگیرند) مگر نمىدانید که ما امامان گرفتار بیدادگران زمان خود هستیم، به جز امام قائم(علیهالسلام) آن که عیسی پشت سر او نماز مىگزارد. خداوند ولادت وى را پنهان، و او را از دیدهها دور خواهد داشت، تا در هنگامه خروج و نهضتش گرفتار بیعت ستمکارى نباشد، او نهمین فرزند برادرم حسین(علیهالسلام) است .

خداوند عمر او را در روزگار غیبت دراز مىکند و آنگاه وى را به صورت جوانى چهل ساله ظاهر مىسازد، تا مردم بدانند خداوند بر همه چیز توانا است.


برگرفته از کتاب جهانگشاى عادل، سید جمال الدین دین پرور

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی

  • محمد مزینانی