هدایت

معارف اسلامی

هدایت

معارف اسلامی

بایگانی

۱۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


موری، شاخه گلی، دانه شنی، به مهدی(عج) عشق می ورزد! من چه؟

یکی از معانی بلند و عمیق قرآنی مساله "تسبیح کل نظام آفرینش در برابر خدای متعال" است. معنای "تسبیح" منزه دانستن خداوند از هر عیب و نقص است به این معنا که هر موجودی اعم از انسان، حیوان، نبات و حتی جماد، نقص وجودی خود را که سراپایش را احاطه کرده است درک می کند و آن را به پروردگاری که غنا و کمال او همه موجودات را احاطه کرده اظهار می کند و او را از هر عیب و نقص منزه می داند.

 

نسبت انسان با حیوان، نبات و جماد در معرفت امام زمان

در فلسفه خوانده اید که وجود در مقابل ماهیت اصالت دارد و حقیقت وجود، واحد است اما دارای مراتب است. خداوند متعال واجب الوجود و وجود محض، و سایر موجودات هر کدام به حسب میزان قربشان از وجود نصیب می برند.
نکته دیگر این است که وجود چیزی جز کمال و صفات کمالی نیست. حیات، علم، قدرت، تکلم، عشق و... از صفات کمالی به شمار می روند. بنابراین هر موجود به اندازه حظ وجودی اش دارای حیات، علم، قدرت و... است.
وقتی صحبت از سریان شعور و آگاهی  موجودات می شود لازمه اش این نیست که همه از حیث دانش مساویند یا همه یک نوع علم و آگاهی دارند یا همه علم و شعورشان مانند انسانهاست و یا اینکه انسان علم آنها را می فهمد. اجمالا باید بدانیم که دلالت آیات بر این است که هیچ موجودی نیست که خداوند را تسبیح نکند گر چه ما آن تسبیح را نفهمیم.
"...
وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ..." (1)
هیچ چیز نیست مگر اینکه در حال ستایش تسبیح او مى‏گوید ولى شما تسبیح آنها را در نمى‏ یابید...

آیات و روایات مرتبط با "تسبیح" ما را با بسیاری از مفاهیم دیگری غیر از شعور و آگاهی موجودات آشنا می کند از قبیل سجده موجودات، نطق، اختیار، ترس، رغبت و اکراه، شهادت،...(2)
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه فرموده است: "بزرگوار است خدایی که هر آنکه در آسمانها و زمین است از روی رغبت و اکراه برای او سجده می کند و صورت خود را در برابرش به خاک می مالد و از روی تسلیم اطاعت او می کند و از ترس و خوف او را به رهبری می پذیرد.(3) همچنین از آن بزرگوار آمده است: "درختان در هر صبح و شام خداوند را سجده می کنند. (4)
تسبیح موجودات به معنای شناخت همه ذرات هستی از جایگاه خداوند متعال در عالم است. وحدانیت و ربوبیت او را می دانند و الوهیتش را می ستایند.
آیا می توان گفت همانطور که تمام نظام آفرینش خداوند را می شناسند و به تسبیح او مشغولند، اولیاء برگزیده ی خداوند را نیز می شناسند؟ آیا حتی گیاهان و جمادات، حضرت مهدی (عج) را می شناسند؟

ما علاوه بر ایمان داشتن به این اخبار، به کشف و شهود نیز نایل آمده ایم و خود شنیده ایم که سنگها به وضوح با زبانی ناطق ذکر خداوند می گویند به گونه ای که گوشها آن صدا را می شنود. اگر چشم و دل بصیر و بینا شود و گوش جان سمیع و شنوا گردد و آینه دل از کدورات عالم خاکی صفا و صیقل یابد آن تسبیح را با تمام وجود دریافته و ادراک می نماید

عالَم در سیطره قدرت الهی

دانستیم با عالمی سراسر حیات و علم و آگاهی روبرو هستیم و هر موجودی به اندازه سعه وجودی خود با خالق و رب و اله اش آشناست.
علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان ذیل آیات تسبیح می فرمایند: خداوند متعال به عنوان ولّی مطلق هستی همه امورات را در تحت تدبیر مستقیم خود قرار داده است ولی این ولایت و تدبیر را به هر کسی که خود اذن دهد اعطا می کند و اجازه می دهد آنها به صورت جانشین او در روی زمین کارهای خداگونه انجام دهند. به طور مثال احیاء و اماته از کارهای مختص به خداوند است: "الله یتوفی الانفس حین موتها".  ولی اذن میراندن را به یکی از ملائک خود داده است: " قل یتوفاکم ملک الموت ..." . اذن زنده کردن و حتی خلق کردن را به پیامبر خود عیسی علیه السلام داده است:" إذ تخرج الموتی بإذنی" ،"انی اخلق من الطین کهیئه الطیر...".

همه موجودات سر بر آستان ولیّ خدا

روایات بسیاری وجود دارد که حکایت از تصرف در تکوین، توسط برگزیدگان الهی می کند و البته از طرفی هم موید شناخت تمام آفریدگان از اولیاء است.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: "در رسول خدا سه خصلت بود که در دیگری نبود ... او بر هیچ سنگی و درختی عبور نمی کرد مگر آنکه برای او سجده می نمودند."
امام علی علیه السلام فرمودند: "من با پیامبر به نواحی پایین مکه و ناحیه درختان آن می رفتم. آن حضرت از هیچ سنگ و درختی نمی گذشت مگر آنکه آن درخت و سنگ می گفت: سلام بر تو ای رسول خدا و من می شنیدم."(5)
همانطور که در روایت ذکر شد اظهار سلام به صورت صوت بوده و حضرت علی علیه السلام آن را شنیده است اما گاهی هم به صورتی است که انسانها آن را نمی شنوند بهر حال ادراک چنین چیزی چه با گوش سر باشد چه با گوش دل، اهل دل می خواهد.
  
گر تو را از غیب چشمی باز شد/ با تو ذرات جهان همرا زشد / نطق خاک و نطق آب و نطق گل/ هست محسوس حواس اهل دل
عارف کاشانی در تفسیر شریف صافی ذیل آیه 50 سوره نحل از برخی اهل معرفت نقل کرده: امثال این آیه دلالت دارد که همه عالم در مقام شهود و عبادت اند. هر مخلوقی نیروی تفکر دارد و اعضای بدن همچون پوست، دستان،  پاها، زبانها، چشم و گوش تسبیح گو و ناطقند و روز قیامت علیه نفوسی که تسخیرشان نموده شهادت می دهند.
وی در ادامه می گوید: ما علاوه بر ایمان داشتن به این اخبار، به کشف و شهود نیز نایل آمده ایم و خود شنیده ایم که سنگها به وضوح با زبانی ناطق ذکر خداوند می گویند به گونه ای که گوشها آن صدا را می شنود. اگر چشم و دل بصیر و بینا شود و گوش جان سمیع و شنوا گردد و آینه دل از کدورات عالم خاکی صفا و صیقل یابد آن تسبیح را با تمام وجود دریافته و ادراک می نماید.

آیا سزاوار است که پرنده و ماهی و مورچه و یک شاخه گل، ذره خاک و ماسه ای مهدی علیه السلام را بشناسد، عاشقش باشد، منتظرش باشد و ما در اوج غفلت و بی خبری باشیم و پُز روشنفکری به خود گیریم که این حرفها به درد این زمان نمی خورد؟!!

روایات مرتبط با روز عاشورا همه از گریه ملائک و ماهی های دریاها و مرغان آسمانها خبر داده که نشان از شعور و درک جایگاه امام و ولی برگزیده خدا نزد آنان دارد.
روایاتی که مربوط به خاکی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به امّ سلمه دادند و فرمودند: این خاک را در شیشه ای نگهداری کن هر وقت دیدی خاک به خون گرائید بدان که فرزندم حسین به شهادت رسیده است. امّ سلمه می گوید: هر روز به آن خاک نظر می کردم تا یک روز دیدم که تمام خاک تبدیل به خون شده است فهمیدم که امام حسین علیه السلام را به شهادت رسانده اند.
این روایت نیز از فهم و شعور خاک سخن می گوید خاکی که امام حسین علیه السلام را می شناسد. از جایگاه او در هستی مطلع است. به او عشق می ورزد و شهادت او را ناگوار می داند.

 

از خود بپرس

از خود بپرسیم که چه اندازه امام زمان خود را می شناسیم؟ چه میزان از جایگاه بلند او در عالم مطلع ایم؟ چقدر با او انس داریم؟ آیا اگر او را ببینیم شرمنده بی تفاوتی هایمان نسبت به او نخواهیم بود؟ آیا سزاوار است که پرنده و ماهی و مورچه و یک شاخه گل، ذره خاک و ماسه ای حضرت مهدی علیه السلام را بشناسد، عاشقش باشد، منتظرش باشد و ما در اوج غفلت و بی خبری باشیم و پُز روشنفکری به خود گیریم که این حرفها به درد این زمان نمی خورد؟!!!
این روزها از بزرگان می شنویم در زمانی به سر می بریم که جهان آبستن واقعه ظهور است و آن را ظهور صغری نامیده اند. بسیاری روایات مربوط به نشانه های ظهور از صادق ترین انسانهای روی زمین به وقوع پیوسته. اما آیا به راستی ما آماده ایم؟

 

پی نوشت:
1- 44
اسراء.
2- 74
بقره -11 فصلت – 41 نور – 21 حشر و...
3- 
خطبه 227 نهج البلاغه.
4- 
خطبه 133همان.
5- 
خطبه 185 همان.

شهین کربلائی    

بخش مهدویت تبیان

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰


بخش 7 دعای مکارم الاخلاق امام سجاد علیه السلام

اللهم صل علی محمدوآله واجعل اوسع رزقک علی اذاکبرت واقوی قوتک فی اذانصبت ولاتبتلینی بالکسل عن عبادتک ولاالعمی عن سبیلک ولابالتعرض لخلاف محبتک ولامجامعه من تفرق عنک ولامفارقه من اجتمع الیک اللهم اجعلنی اصول بک عندالضروره واسئلک عندالحاجه واتضرع الیک عندالمسکنه ولاتفتنی بالاستعانه بغیرک اذااضطررت ولابالخضوع لسوال غیرک اذاافتقرت ولابالتضرع الی من دونک اذارهبت فاستحق بذلک خذلانک ومنعک واعراضک یاارحم الرحمین اللهم اجعل مایلقی الشیطان فی روعی من التمنی والتظنی والحسدذکرالعظمتک وتفکرافی قدرتک وتدبیرا علی عدوک ومااجری علی لسانی من لفظه فحش اوهجراوشتم عرض اوشهاده باطل اواغتیاب مومن غائب اوسب حاضرومااشبه ذلک نطقا بالحمدلک واغراقا فی الثناء علیک وذهابا فی تمجیدک وشکرا لنعمتک واعترافا باحسانک واحصاء لمننک .مفاتیح الجنان ص999-998

خدایا درودفرست برمحمدوآل او ومقررداربرایم وسیعترین روزیت را آنگاه که پیرشوم و نیرومند ترین نیرویت رادروجودمن عطاکنی هنگامیکه وامانده باشم ومرابکسالت ومسالحه درعبادتت مبتلامگردان ونه بکوری وگمراهی ازراهت ونه بتعریض برخلافت دوستی تو وبهمراهی باکسی که ازتوجداشده ونه جداشدن ازکسیکه باتوهمراه گشته خدایا برمن مقررفرما که بهنگام گرفتاری روبتوآورم وازتودرخواست کنم هنگام نیازمندی وبدرگاه توزاری نمایم موقع نداری ومرا درهنگام ناچاری واضطراربه کمک خواستن ازغیرخودت آزمایش مفرما ونه به خضوع برای در خواست ازغیرتووقتیکه محتاج شدم ونه بزاری کردن درگاه کسی جزتوهنگامیکه هراسناک شدم درنتیجه سزاوارخواری توگردم ومستوجب قهرواعراض توومنع آرزوگردانی توشوم ای مهربانترین مهربانان خدایاچنان کن که آنچه شیطان دردلم القامی کندوبخاطرم افکند از آرزوها وبدگمانی وحسدمبدل گردان بذکرعظمت واندیشه وقدرت خودوتدبیربرای نابودکردن دشمنان خیرش وآنچه رابرزبانم جاری سازدازتلفظ فحش ویاهرزه گوئی یاریختن آبروی مردم یاگواهی باطل یاغیبت کردن مومن غائب بادشنام بمومن من حاضروماننداین صفات ناپسندرامبدل کن بذکرحمدخودت وغرق شدن درثناگوئیت وگرویدن برمجدوعظمتت وسپاسگزاری دربرابرنعمتت واعتراف باحسانت وشمارش نعمتهایت.

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

بخاطرآگاهی وتنبه


بخاطر آگاهی وتنبه

بندگی کن تاکه سلطانت کنند/تن رهاکن تاهمه جانت کنند

همچوسلمان درمسلمانی بکوش /ای مسلمان تامسلمانت کنند

خوی حیوانی سزاوارتونیست/ترک این خوکن که انسانت کنند

چون نداری درد،درمان هم مخواه/دردپیداکن که همه درمانت کنند

بنده شیطانی وداری امید/که ستایش همچویزدانت کنند

بیانگرثمرات توحیدعملی واخلاص است که درعباراتی مانندسلطانت کنند،همه جانت کنند،انسانت کنند بیان شده است

منظورشاعرازدرد- همان دغدغه ودردمتعالی است که نتیجه تفکردرسطحی بالاتراز بندگی روزمره وعبورازظاهرپدیده ها می باشد.

مصراع بندگی کن تاکه سلطانت کنندهم مفهوم است باحدیث قدسی یابنی آدم اطعنی فیما امرتک اجعلک مثلی ...

درحدیثی ازپیامبراکرم صل الله علیه وآله وسلم خداوندبه انسانهایی که حلقه بندگی شیطان رابه گردن می آویزند،خطاب می کند.من به خاطرتوشیطان راطردکردم ،اما تواورادوست خودگرفتی وبه اطاعت اودرآمدی

پیام حدیث:شیطان چون فرمان خدارابرای سجده برآدم اطاعت نکرد،ازدرگاه الهی رانده شد.

کتاب آیات ونکات ص188

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

یک جمله یک تلنگر


یک جمله یک تلنگر

تفکردرتاریخ ،عامل عبرت است.تفکردرضعف ها،عامل توکل است.

تفکردرفنای دنیا،عامل زهداست.تفکردرقهرالهی،عامل خوف است.

تفکردرنعمت ها،عامل حب خداست.تفکردرمخلوقات ،عامل ایمان به خداست.

تفکردرشدائددیگران،عامل استقامت است.تفکردرالطاف الهی،عامل رجاء وامیداست.

تفکردرحوادث عبرت آموز،عامل تواضع است.تفکردرگذشت عمر،عامل سعی وتلاش است.

تفکردرعواقب کار،عامل مصونیت ازگناه است.تفکردرمرگ ،عامل کنترل هواهای نفسانی است.

تفکردراحوال بزرگان ،عامل مقایسه ورشداست.تفکردرعاقبت گناه،عامل جلوگیری ازگناه است.

تفکردرنیکی ومهربانی های پدرومادر،عامل احسان به آن هاست.تفکردرپدیده های هستی وزیبایی طبیعت ،عامل معرفت وخشوع است.

ماخذنشریه راه رشد- شماره 170 -ستاداحیاءامربه معروف ونهی ازمنکرص39

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰


بخش 6 دعای مکارم الاخلاق امام سجادعلیه السلام

اللهم صل علی محمدوآله وحلنی بحلیه الصالحین والبسنی زینه المتقین فی بسط العدل وکظم الغیظ واطفاء النائره وضم اهل الفرقه واصلاح ذات البین وافشاء العارفه وسترالعائبه ولین العریکه وخفض الجناح وحسن السیره وسکون الریح وطیب المخالقه والسبق الی الفضیله وایثارالتفضل وترک التعییروالافضال علی غیرالمستحق والقول بالحق وان عزواستقلال الخیروان کثرمن قولی وفعلی واستکثارالشروان قل من قولی وفعلی واکمل ذلک لی بدوام الطاعه ولزوم الجماعه ورفض اهل البدع ومستعملی الرای المخترع

مفاتیح الجنان محدث قمی رحمه الله علیه ص998

خدایادرودفرست برمحمدوآل اووزینت ده مرابزیورنیکوکاران وبپوشان مرازینت پرهیزگاران را درگسترش عدل وفروبردن خشم وخاموش ساختن آتش فتنه وجمع کردن مردم پراکنده راوآشتی دادن بین دونفر و آشکارساختن معروف وشایسته وپنهان داشتن عیبهای دیگران وخوشروئی وفروتنی وخوشرفتاری و بی تکبر ونداشتن بادنخوت وخوش خوئی وسبقت گرفتن بسوی فضیلت وازخودگذشتگی دراحسان وترک سرزنش مردم وبخشش برغیرمستحق وگفتارحق اگرچه گران وسخت باشدواندک شمردن کار نیکم اگرچه بسیارباشدازگفتاروکردارم وبسیارشمردن بدی ازسخنم وکردارم وتکمیل فرمااینهارابرایم به پایداری طاعت تووملازمت باجماعت مسلمین ودوری ازاهل بدعت وکسانی که برای ساختگی خودعمل می کنند.

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰


معجون تقویت دوستی امام غائب

چگونه می‏توان محبت واقعی به حضرت حجت علیه‏ السلام را در دل قوی ساخت و بر فروغ آن افزود؟ چگونه می توان محبتی از آن حضرت به دل داشت که در کشاکش روزگاران و فراز و فرودهای زندگی لطمه ای بدان نرسد؟ راز این مطلب در یک کلمه نهفته است، معرفت.


 

حقیقت معرفت امام

شیخ صدوق (ره) درباره ضرورت معرفت امام و آن چه که هر مسلمان باید در مورد امام خود بداند، می نویسد:

«بر ما واجب است که پیامبر[اسلام] و امامان پس از او را که درود خدا بر آنان باد، با نام ها و ویژگی هایشان بشناسیم. این امر، فریضه واجبی است که بر ما لازم آمده است و خداوند عذر هیچ کس را در مورد آن نمی پذیرد، خواه جاهل [قاصر] باشد و خواه [جاهل] مقصّر».(الهدایة [فی الاصول و الفروع]، صص 28 و 29)

نویسنده کتاب ارزشمند «مکیال المکارم»، مراد و مقصود از «معرفت امام» را که در روایت ها بر آن ها تأکید شده است، چنین توضیح می دهد:

«بدون تردید، مقصود از شناختی که امامان ما تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرموده اند، این است که ما آن حضرت را چنان که هست بشناسیم، به گونه ای که این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهه های ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه کننده مدّعیان دروغین باشد. چنین شناختی جز به دو امر به دست نمی آید: شناختن شخص امام به نام و نسب، و دوم شناخت ویژگی های او. به دست آوردن این دو شناخت از اهمّ واجبات است».(مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم، ج 2، ص107)

 

نیازی بیش از پیش

باید دانست شناخت ویژگی های امام، در عصر ما از اهمیت بیشتری برخوردار است و در واقع، این نوع شناخت می تواند در زندگی فردی و اجتماعی منتظران منشأ اثر و تحوّل باشد؛ زیرا اگر کسی به حقیقت به صفات و ویژگی های امام عصر(علیه السلام) و نقش و جایگاه آن حضرت در هستی و فقر و نیاز خود نسبت به او آگاه شود، هرگز از یاد و نام آن حضرت غافل نمی شود.

چون که صد آمد نود هم پیش ماست

نکته ای که باید در نظر داشت، این است که شناخت امام زمان(علیه السلام) از شناخت دیگر امامان معصوم(علیهم السلام) جدا نیست. اگر کسی به طور کلی به شأن و جایگاه ائمه هدی (علیهم السلام) آگاه شد، صفات و ویژگی های آن ها را شناخت و به مسئولیت خود در برابر آن ها پی برد، به یقین، به شناختی شایسته از امام عصر(علیه السلام) نیز دست می یابد.

 

معرفتی در امتداد محبت

طبیعی است که وقتی انسان چیزی را نشناسد و خواص آن را نداند و از مراتب نیاز خود به آن، آگاهی نداشته باشد، آن را دوست نمی‏دارد، اما به عکس پس از شناخت نتایج و ادراک احتیاج خود به آن، نمی‏تواند آن را دوست نداشته باشد، وقتی انسان عظمت و شخصیت و مقام بلند کسی را بشناسد و خود را سراپا نیازمند به او ببیند، قهرا به او محبت پیدا می‏کند و هر چه بیشتر به بزرگواری و فضائل آن شخص، و کوچکی و نیاز خود، واقف شود، خواه ناخواه محبتش به آن شخص، شدیدتر شده و توجهش به او فزونی می‏یابد.

 

راز رستگاری ابدی

اگر شیعه‏ای، چنان که باید، شناخت و معرفت به مقام والای حضرت حجت، ارواحناه فداه، پیدا کند، و او را از بدی ها و ناپاکی ها رهانده، به مکارم اخلاقی می‏رساند.

پس ای عزیز، اگر دوستی با امام زمان علیه‏السلام چون شمعی کم فروغ در گوشه‏ی شبستان دلت سوسو می‏زند و کم و بیش گرفتار ناشایستگی ها و سیئات روحی هستی، در پی تحصیل معرفتش بکوش و چنان که حق شناخت او است، او را بشناس، تا حب او، مانند خورشیدی تابان، بر همه‏ی وجودت پرتو افکند، قلبت را روشنی و دلت را صفا بخشد، از گناهان نجاتت داده به فضائل و معنویات، نائلت گرداند و همه‏ی آثار ظلمت و تیرگی را از جانت بزداید.

زیرا معرفت، پایه‏ی اصلی محبت است و محبت، عامل بزرگ اجتناب از گناهان و راه اساسی برای تهذیب نفس است، به همین جهت، در روایاتی که از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام رسیده روی مسئله‏ی شناخت، فوق العاده تکیه شده و معرفت خدا و رسول و ائمه‏ی طاهرین، سلام الله علیهم اجمعین، اساس دین و راز رستگاری ابدی معرفی گردیده است.

 

چه کنیم امام زمان را بشناسیم؟

حال ما چه کنیم که بتوانیم امام زمان خویش را بشناسیم و انس و ارتباط حقیقی با آن حضرت برقرار نماییم؟ در اینجا به برخی از مهم‌ترین راه‌های آن اشاره می‌نماییم:

1.تقوا . 2. عشق و محبت به آن سرور.

تقوا به معنای ترس از پروردگار و نگهداری نفس می‌باشد یعنی اطاعت کامل از خداوند و فرمانبرداری از دستورات او که خلاصه‌اش انجام واجبات و ترک محرمات می‌شود، البتّه تقوا مراتبی دارد و اگر این نردبان را آدمی تا آخرین پله‌اش طی کند به سعادت بزرگی دست خواهد یافت برای رسیدن به این مرحله، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات تا حد امکان باید مستحبات را هم انجام دهد و از شبهات و مکروهات هم دوری کند.

تقوا سبب نورانیت و قرب به حضرت‌ولی‌عصر-عجل الله تعالی فرجه الشریف- و اتصال روحی با آن حضرت می‌شود. در توقیع شریف امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف- به شیخ مفید، ‌‌امام می‌فرماید:

«...پس هر فردی از شما عمل کند به آن چیزی که به وسیله آن به محبت ما نزدیک می‌شود و دوری کند از آن چیزهایی که به وسیله آن به اکراه و خشم ما نزدیک می‌شود. پس به درستی که امر ظهور ما یک دفعه و ناگهانی است، در وقتی که توبه برای فرد، نفعی ندارد و نجات نمی‌دهد او را از عقاب ما، پشیمانی بر رفتارهای ناپسند. خداوند شما را با الهامات غیبی خود ارشاد و توفیقات خویش را در سایه رحمتش نصیب شما فرماید».

امر دوّم برای نزدیک شدن به محضر مبارک امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- عشق به آن حضرت و ایجاد محبت در خود نسبت به آن مقام مقدس می‌باشد. در حدیث گران بهایی که در مورد رابطه قلبی بین امام معصوم و شیعه، مضامین زیبایی در آن نقل گردیده است، راوی سۆال می‌کند: «آیا شما برای من دعا می‌نمایید؟ امام رضا -علیه السلام- می‌فرماید:

آیا تو غیر از این را گمان می‌کنی؟

راوی جواب می‌گوید: خیر و سپس حضرت می‌فرماید:

اگر خواستی که دریابی که مقام محبت من با تو و اهتمام داشتن من در امر تو چقدر است، پس به قلب خود نظر کن و ببین که در قلبت و در کارهایت چقدر به من محبت داری و به فکر من هستی؟» ( اصول کافی، ج 2، ص 652)

اگر این حالت علاقه با نهایت درجه‌اش در قلب و روح انسان پدید آمد که امام و آقا و مولای خود را بیش از خویش بخواهد و حاضر باشد که جان در راه او دهد و موانع دنیایی نتواند در مقابلش بایستد، البتّه از طرف آن حضرت عنایاتی که نمی‌توان مثل و مانند آن عنایات و محبت‌ها را در دنیا یافت، به او خواهد شد. لازم به تذکر است که در سایه کشش عشق و دوستی اولیه است که معرفت حاصل شده و بدان واسطه حب و علاقه اولیه  میان فرد و امام زمان محکمتر و عمیق تر می گردد.

                     

                     کی ببینم چهره زیبای دوست؟                   کی ببویم لعل شکر خال دوست 

                   کی درآویزم به دام زلف یار؟                    کی نهم یک لحظه سر بر پای دوست؟ 

                 کی برافشانم به روی دوست جان ؟              کی بگیرم زلف مشک آسای دوست؟

 

فرآوری: اجلال    

بخش مهدویت تبیان

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰


حضرت زهرا علیهاالسّلام، محور حدیث کساء

در کتب معتبر حدیثی شیعه و سنی واقعه کساء نبوی آمده است. اینکه پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله چهار تن از نزدیکانش را در زیر عبای خیبری جمع کردند و فرمودند: «اینها اهل بیت من هستند»؛ و بعد هم آیه شریفه در شأن ایشان وارد شد که: « إِنَّما یُریدُ اللَّهُ‏ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً ». (33/33)


یکی از کسانی که اهل کساء بود به اتفاق همه مسلمین حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند. و در نقل مشهور ایشان گزارشگر این واقعه مهم تاریخ اسلام بودند.

جابر بن عبدالله انصاری قال: سمعتُ فاطمة انّها قالت: دخل ابی رسول الله فی بعض الایام...[1]

 

حدیث کساء در روایات اهل سنت

[مسند احمد حنبل 6/ 323] به سند خود، از «شهر بن حوشب» از «امّ سلمه» روایت کرده است که در یکى از روزها، رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله خطاب به حضرت زهراى مرضیه علیها السّلام، فرمود: همسر و دو فرزندت را نزد من آور. پس از آنکه حضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شدند، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله کساء (عباى) بافت فدک را بر روى آنان انداخت و دست مبارکش را بر روى سرشان گذاشت و فرمود:

پروردگارا! اینان «آل محمد» اند. اینک، درود و برکتهاى خودت را بر «محمد و آل محمد» عنایت کن که تو پسندیده و باعظمتى. «امّ سلمه» گوید: پیش آمدم و گوشه عبا را بالا بردم که زیر کساء داخل شوم، پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله گوشه عبا را از من گرفت و پایین افکند و فرمود: عاقبت تو بخیر است!

[مستدرک الصحیحین 3/ 108] به سند خود، از «عامر بن سعد» روایت کرده است که در یکى از روزها، «معاویه» خطاب به «سعد بن ابى وقاص» گفت: چه چیزى مانع توست که از پسر ابوطالب نکوهش نمى‏کنى؟ «سعد» گفت:

ازحضرت على علیه السّلام بدگوئى نمى‏کنم، هر گاه بیاد سه خصلت مى‏افتم که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آنها را ویژه على علیه السّلام قرار داده است و اگر یکى از آنها، در اختیار من بود، بیشتر دوست مى‏داشتم از مرکبهاى قرمز رنگ که در اختیار من است!

«معاویه» از او، پرسید: اى أبو اسحاق! آنها را بیان کن. گفت:

1- از على بدگوئى نمى‏کنم مادامى که بیاد مى‏آورم آن موقع را که وحى نازل شد، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على و دو فرزندش، حسن و حسین، و حضرت فاطمه زهرا علیهم السّلام را در زیر جامه خود برد و گفت: پروردگارا! اینان «اهل بیت» من هستند. دوم... [2]

در اصل تحقق این واقعه میان شیعه و سنی اختلافی نیست؛ حتی از علمای اهل سنت کسانی همچون ابن حجر، شبلنجی، علامه شیخ محمد مصری در کتاب "اتحاف اهل الاسلام" بر تکرار آن و اینکه این واقعه هم در خانه امّ سلمه اتفاق افتاده و هم در خانه حضرت زهرا علیهاالسّلام، اذعان دارند. [3]

 

احتجاجات امیر مومنان به حدیث کساء

الف. احتجاج در برابر اظهار انبساط أبوبکر از بیعت مردم: أمیر المۆمنین علیه السّلام فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا آیه تطهیر از رجس درباره من و خانواده و فرزندان من نازل شد یا براى تو و خانواده‏ات؟

أبوبکر گفت: براى شما و خانواده‏اتان نازل شد.

أمیر المۆمنین علیه السّلام فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله در زیر کساء براى من و خانواده و فرزندانم دعا کرد که «خداوندا، اینان أهل بیت منند، آنان را به سوى خود و بهشت رضوانت بخوان نه به آتش» یا براى تو و خانواده و فرزندانت؟

أبوبکر گفت: براى شما و اهل بیت و فرزندانتان دعا کرد. [4]    

ب. احتجاج بر قوم پس از وفات عمر بن خطاب بر پنج تن از اهل شورى براى اولویت خود: فرمود: شما را به خدا سوگند! آیا جز من کسى در میان شما هست که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله کساء و شمد خود را بر او و همسر و دو فرزندش کشیده و فرموده باشد: «خدایا من و اهل بیتم را به سوى بهشت خود فرا خوان نه به آتش»؟ گفتند: نه. [5]

 

سند حدیث کساء در آثار علمای گذشته

برخی توهم کرده اند که حدیث کساء در کتب معتبر از علمای پیشین موجود نبوده است و اولین بار مرحوم طریحی در کتابش این گونه نقل کرده است، در صورتی که این درست نیست؛ زیرا علاوه بر شهید ثانی مرحوم دیلمی نیز این حدیث را به همین مضمون و تعابیر نقل کرده اند.

علّامه سید محسن امین (ره) در کتاب اعیان الشّیعه، چند کتاب از تألیفات دیلمی را به این ترتیب ذکر مى‏کند:

1. ارشاد القلوب الى الصّواب المنجى من عمل به من المیم العقاب که در دو جلد چاپ شده است.

2. غرر الاخبار و درر الآثار، فی مناقب الاطهار علیهم السّلام

که حدیث کساء معروف که در کتاب منتخب طریحى آمده، در همین کتاب مذکور است، به احتمال قوى این کتاب در اواسط قرن هشتم هجرى تألیف شده است. [6]

و اما نقل شهید ثانی در ذیل خواهد آمد.

 

محور آل عباء

اما آنچه در اینجا مورد نظر است این است که حضرت فاطمه علیهاالسلام در میان اهل کساء چه جایگاهی داشته اند با اینکه تمامی پنج تن آل عباء از برگزیدگان مسلمین در پیشگاه الهی بودند؟

جایگاه ایشان با تعبیر بلندی که در حدیث شریف کساء آمده است می توان بدست آورد و آن عبارت این است که:

فقال الأمین جبرائیل: یا ربّ من تحت الکساء؟ فقال تعالى: هم أهل بیت النبوّة و معدن الرّسالة و هم‏ فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها. [7]

اینکه خداوند برای معرفی پنج تن، حضرت فاطمه علیهاالسّلام را محور قرار می دهد. وقتی جبرئیل از خداوند می پرسد که اینان کیانند که در زیر عبای جمع شده اند؛ خداوند در جواب می فرمایند: « اینان فاطمه و پدر و شوهر و فرزندان فاطمه هستند ».

یعنی همگی با فاطمه علیهاالسّلام خویشاوندند. همگی از نزدیکان فاطمه علیهاالسّلام هستند همگی با این بانو نسبت دارند.

 

پی نوشت ها:

1.       بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد، 10جلد، مۆسسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1413 ق. ص931

2.       محمد باقر ساعدی،فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، قم: انتشارات فیروزآبادی، چاپ اول، 1374ش، ج‏1، ص 370

3.       سیدعلی موحد ابطحی، حدیث کساء گوهر پنهان، قم، چاپ اول خرداد 1387ش، ص23-24

4.       احمدبن علی طبرسی، احتجاج-ترجمه بهراد جعفرى، تهران: اسلامیه، چاپ اول، 1381ش، ج‏1، ص 265-266

5.       همان، ج‏1، ص 289   

6.       ارشاد القلوب-ترجمه علی سلگى، قم: ناصر، چاپ اول، 1376ش، ج‏1، ص 9

7.       شهید ثانى، زین الدین بن على، مُسکّن الفۆاد عند فقد الأحبّة و الأولاد، 1جلد، بصیرتى - قم، چاپ: اول، بى تا. ص: 155

سید روح الله علوی             

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰


مرحوم دکتر شریعتی:
ای انسان؛ امروز

هنر را نجات دهید

هنر تنها ابزار تزیین نیست

تنها وسیله ی تفنن نیست

هنر یک رسالت بزرگ وعمیق دارد

هنر را نباید به دیوار اطاق خواب یا نشیمنمان

بیاویزیم و لذت ببریم

هنر یک طوطی گویای اسرار است

باید از او بیاموزیم و لذت ببریم

هنر یک کبوتر قاصد است باید پیامهایش رابشنویم

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰


 

عصریک جمعه دلگیر،دلم گفت بگویم بنویسم

که چراعشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرالحظه باران نرسیده است؟

...وهرکس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،

به ایمان نرسیده است.

وغم عشق به پایان نرسیده است.




بگو حافظ دل خسته زشیرازبیایدبنویسدکه هنوزم که هنوزاست،

چرایوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟

چراکلبه احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد،گل زخم نمک خورد،زمین مرد،

خداوند گواه است،دلم چشم به راه است؛ ودرحسرت یک پلک نگاه است.

ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی؛

برسد کاش صدایم به صدایی...

عصراین جمعه دلگیر وجود توکناردل هربیدل آشفته شود حس،

توکجایی گل نرگس؟

به خداآه نفس های غریب توکه آغشته به حزنی است زجنس غم وماتم،

زده آتش به دل عالم وآدم ...

 


بخشی از اشعاربرادرعزیزسیدحمید برقعی

که درحضور مقام معظم رهبری قرائت گردید

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

 

روزبزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی -روزمهندسی مبارکباد

 

دنیا آن‌قدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد؛           

پس به جای آن‌که جای کسی را بگیریم، تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.

 “پروفسور حسابی”

.

روز مهندس بر همه آنانکه مهندس وجود خویشند مبارک باد.

 

  • محمد مزینانی