هدایت

معارف اسلامی

هدایت

معارف اسلامی

بایگانی
  • ۰
  • ۰
Image result for ‫تصاويرپياده روي اربعين‬‎Image result for ‫تصاويرپياده روي اربعين‬‎Image result for ‫تصاويرپياده روي اربعين‬‎Image result for ‫تصاويرپياده روي اربعين‬‎Image result for ‫تصاويرپياده روي اربعين‬‎Image result for ‫تصاويرپياده روي اربعين‬‎Image result for ‫تصاويرپياده روي اربعين‬‎Image result for ‫تصاويرپياده روي اربعين‬‎
  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

قال السجاد علیه السلام :حق اللسان اکرامه عن الخنی وتعو یده الخیروترک الفضول التی لافائده لها والبربالناس وحسن القول فیهم -بحارالانوارج 71 ص286ح 41

امام سجادعلیه السلام فرمود:حق زبان ،احترام گذاشتن به آن باترک زشت گویی ،عادت دادنش به خوبی ،ترک گفتاربی فایده ونیکی به مردم وخوشگویی درباره آنان است .

مسئله شرعی

 بعدازتکبیر امام جماعت اگرصف جلوآماده نمازوتکبیرگفتن آنان نزدیک باشد کسی که درصف بعدایستاده ،می تواندتکبیربگویدولی احتیاط مستحب آن است که صبرکندتاتکبیرصف جلوتمام شود.مسئله 1418 امام خمینی (قدس سره)

هنگامی که امام تکبیرمی گویدوواردنمازمی شوددرصورتی که صفهای جلوترآماده نمازباشند،همه می توانند تکبیربگویندوواردنمازشوندولازم نیست انتظاربکشند،تاصفهای جلوواردنمازشوندبلکه انتظارکشیدن ،برخلاف احتیاط است. حضرت آیت الله مکارم شیرازی

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰
مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
یکی ازچیزهائی که خیلی مهم است برخوردمسولان رده های مختلف دستگاهها بامردم وبامراجعین است روی خوش روی خوش گفت 
چون وانمی کنی گرهی خودگره مباش /ابروگشاده باش چودستت گشاده نیست
گاهی یک مسولی نمی تواندتوقعی راکه ازاوست انجام دهد یک دستگاهی اعتباراتش کم است ،امکاناتش کم است مانعی ندارداگرچنانچه به قدرتوان اما باروی خوش باابروی گشاده ،باآغوش بازوصمیمانه بامردم برخوردشود-مردم خشنودمی شوند-راضی می شوندگاهی به دفترمادرتهران مراجعاتی می شودکسی درخواستی داردبرای ماعملی نیست می گویندبله درخواست شما رسیدامانمی توانیم این کاررابکنیم یاخلاف قانون است یامشکلات دیگری داردآن طرف می گویدهمین اندازه که شما به درخواست ماتوجه ورسیدگی کردیدراضی ام ولواین کارانجام نگرفته مردم خشنودمی شوندازاینکه مسولان دردهای آنها رااحساس کنندغمگسارآنهاباشندالبته تلاش هم بکنندوبه قدرامکان نیازهای آنها رابرآورده کنند.فرمایشات معظم له دردیدارمسولان اجرائی قم درتاریخ 1389/8/5
  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

فلسفه قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام درنامه آنحضرت احیاء امربه معروف ونهی ازمنکراست .

قال الحسین علیه السلام :لایحل لعین مومنه تری الله یعصی فتطرف حتی تغیره - الامالی ،طوسی ص 55

امام حسین علیه السلام : فرمودبرهیچ چشم مومنی روا نیست که ببیندخدانافرمانی می شودوچشم خودرافروبندد،مگرآن که آن وضع راتغییر دهد.

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

آخرین وصیت شهید مدافع حرم به همسرش

آخرین وصیت شهید مدافع حرم به همسرششهیدخبر: همسر شهید سید مهدی موسوی گفت: مهدی آخرین بار از سوریه زنگ زد و تلفنی چند دقیقه با هم صحبت کردیممدام صحبت ولایت را مطرح می‌کرد و سفارش فرمانبرداری از حرف‌های آقا را به من می زدمی گفت تنها مسیر زندگی شما خط ولایت استآقا هر چه گفت همان را انجام بده نه کمتر نه بیشتر.

  

چند روز پیش با چند تماس تلفنی و اصرار فراوان بالاخره موفق شدم پای سفره دلش بنشینم. پای سفره دل یک همسر شهید، همسر شهید مدافع حرم. سفره دلی که پر از دلتنگی بود، پر از خاطرات شیرین، پر از آرامش. چهار سال بیشتر از زندگی مشترکشان نگذشته بود اما «اسما موسوی» چنان از همسرش سخن می‌گفت که گویا در همین مدت کوتاه، عمق عشق و دلبستگی را تجربه کرده است، به اندازه یک عمر.

 

بعد از مصاحبه با خود فکر می‌کردم کاش زندگی مشترک آن‌ها به این زودی پایان نمی‌یافت. کاش الگویی برای جوانان امروز بود که بعضی‌هاشان با وجود امکانات بسیار باز هم گمشده‌ای به نام آرامش دارند. اما بهترین پاسخ خون شهید بود. «شهید سیدمهدی موسوی»، خون شهید جوانی که در 29 بهار زندگی بزرگترین درس را به نسل جوان ما داد. درس گذشت و ایثار، درس یاری دادن به مظلومین مسلمان، حتی اگر ایرانی نباشند تا امروز «سید اسما» بعد از 2 سال بنشیند و از زیبایی‌های زندگی مشترکشان بگوید؛ از خانه گلی که مهدی در بهشت برایش ساخته و انتظارش را می‌کشد...

 

·         خودتان و همسرتان را معرفی کنید؟

سید اسماء موسوی هستم. همسر شهید سید مهدی موسوی از مدافعان حرم هستم. هر دو عرب زبان هستیم و اهل اهواز. من لیسانس مامایی دارم و هم اکنون هم در همین رشته فعالیت می کنم .

 

·         شغل همسرتان چه بود؟

همسرم کارمند اداره صنعت و معدن و تجارت شهر اهواز بود. فوق دیپلم کامپیوتر داشت و مشغول ادامه تحصیل بود. دانشجوی رشته مدیریت بازرگانی بود اما در واقع یک بسیجی بود.

 

·         با هم فامیل بودید؟

خیر، قبل ازدواج همدیگر را نمی‌شناختیم.

 

·         خودتان و همسرتان خیلی جوان هستید؟

همسرم متولد 31 شهریور 1363 است. و من متولد سال 62 هستم.

 

·         اصلا آشناییتان چگونه بود؟

ازدواج ما کاملا سنتی بود. پدر من و مهدی هر دو فرهنگی هستند و هر دو بازنشسته. در یک مدرسه غیر انتفاعی با هم کار می‌کردند. مهدی هم در آن مدرسه تدریس می‌کرد. معلم قرآن مدرسه بود. همان‌جا آشنایی بین پدر من و مهدی ایجاد شد. پدر مهدی با مدیر مدرسه صحبت می‌کند و می‌گوید که دنبال یک دختر خوب برای پسرش می‌گردد. مدیر مدرسه هم من - یعنی دختر آقای موسوی- را به پدر مهدی پیشنهاد می‌دهد. پدرم هم چون مهدی را می‌شناخت و نسبت به خانواده ایشان هم شناخت کامل داشت می‌پذیرد و یک روز برای خواستگاری می‌آیند.

 

·         شما هم در مهدی چه چیزی را دیدی که برای ازدواج انتخابش کردید؟

راستش را بخواهید من اولین باری که مهدی را دیدم اصلا نپسندیدم. مهدی هیکل درشت و چهار شانه‌ای داشت و در نگاه اول فکر کردم از لحاظ سنی خیلی از من بزرگترند، لذا مخالفت کردم (در حالی‌که یکسال از من کوچکتر بودند)، قضیه سن ما، تا مدت‌ها تبدیل به موضوع خنده‌داری برایمان شده بود. اما من در زمان خواستگاری این را نمی‌دانستم و بعد صحبت با مهدی نظرم کاملا عوض شد.

 

·         حالا آقا مهدی چه گفتند که نظر شما را تا این حد تغییر داد؟

هیچ وقت یادم نمی‌رود که مهدی صحبتش را با "بسم الله الرحمن الرحیم" و توسل به حضرت زهرا(س) شروع کرد و این خیلی برایم مهم بود. در کنار این در صحبت هایی که روز اول با من داشت منطق ایشان برای من خیلی رضایت بخش بود. که بر تک تک کلمات مهدی حکمفرما بود. خواسته هایی که مطرح می‌کردند با اعتقادات مذهبی من همخوانی عجیبی داشت. خانواده من و مهدی از نظر فرهنگی و مذهبی نزدیکی زیادی با هم داشتند. پدر هر دو ما فرهنگی بودند و مسایل مذهبی برای هر دویشان مهم بود. این نکته را بگویم که مهدی روز اول خواستگاری اصلا در مورد این‌که بسیجی هستند و در بسیج فعالیت زیادی دارند چیزی به من نگفتند. شاید چون می‌دانستند این مسایل برای من خیلی ارزش تلقی می شود نمی خواستند در نگاه و تصمیم‌گیری من نسبت به ایشان تاثیر بگذارد، شاید هم می‌خواستند ریا نشود. بعد از عقد این مسایل را فهمیدم.

 

·         از حال و هوای خانواده‌تان و خانوده آقا مهدی بگویید؟ در چه خانه‌ای بزرگ شدید؟

من فرزند اول خانوده ام تک دخترم و خواهر ندارم مهدی هم فرزند ارشد خانوده است وجه تشابه من و مهدی خیلی زیاد است. خانواده ما یک خانوده مذهبی است. خانه ما همیشه هیئت برپاست یک جورایی خانه ما مرکز اصلی هیئت است. توی مناسبت‌ها هم حسابی سرمان شلوغ است. اول‌ها هیئت مردانه و زنانه بود. اما حالا دیگر فقط زنانه است و مادرم هم مسئول هیئت است.

 

·         چه سالی ازدواج کردید؟

روزی که به ایشان جواب مثبت دادم روز میلاد امام علی (ع) بود. تیر 87 عقد کردیم. روز عقدمان هم بعثت پیامبر اکرم(ص) بود و یک سال و دو ماه عقد کرد بودیم. روز عروسیمان هم میلاد امام زمان(عج) بود. ما مراسم جشن عروسی نگرفتیم. این نظر هر دوی ما بود. برای عروسی به یک سفر مشهد رفتیم.

 

·         دوران عقدتان چگونه گذشت؟

در دوران عقدمان خیلی به هم وابسته بودیم. همه جا با هم بودیم. مهدی خودش عضو هیئت بود و در پخت و پز آنجا کمک می‌کرد. من را به مراسم‌های هیئت می‌برد. یادم می‌آید اولین شب قدرمان را در خانه گذراندیم. این نظر هر دویمان بود. شب 19 ماه مبارک رمضان بود. با هم قرآن سر گذاشتیم. مراسم معنوی خیلی قشنگی بود. بغض هر دویمان بدجوری ترکیده بود و صدای هق هق گریه هردویمان بلند شده بود. خاطره آن شب را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. بعد از تمام شدن مراسم به هم زیارت قبول گفتیم. مهدی گفت :« بیا بریم شام را بیرون بخوریم.» تعجب کردم. آن شب شام بیرون پیتزا خوردیم. البته بعد از آن شبهای قدر بعدی را به مسجد رفتیم. اصلا مهدی یکی از اعتقاداتی که داشت این بود که هفته ای دو روز برویم و غذای بیرون بخوریم. کلا آقا مهدی به مسئله غذا خیلی اهمیت می داد و خوش خوراک هم بود. مهدی همه‌ی رستوران های خوب اهواز را هم می شناخت و می‌دانست کدام غذای خوبی دارند.

 

·         زندگیتان چطور بود؟ همسرتان از نظر اخلاقی چگونه بود؟

زندگی خیلی آرامی داشتیم. آرامش کلید واژه اصلی زندگی ما بود، چیزی که الان در زندگی خیلی‌ها، حتی جوان‌ها پیدا نمی‌شود. مهدی در جمعی که وارد می شدیم همیشه جلسه را توی دست می گرفت. خیلی خوش صحبت و خوش فکر بود. اطلاعاتش در همه ی زمینه ها بالا بود و در مسایلی که مطرح می شد جواب های قانع کننده و خوبی می داد. این طور نبود که اطلاعاتش را نشان بدهد یا به اصطلاح به رخ دیگران بکشد. اگر سوال یا مسئله‌ای پیش می آمد که نیاز به پاسخگویی داشت وارد بحث می شد. بعدها فهمیدم که مطالعات زیاد و خیلی عمیقی روی مسایل، بخصوص مسایل روز دارد. هر وقت به خانه می‌آمدیم مسایل جمع را دوتایی تحلیل می کردیم و او از من سوال می کرد که آیا پاسخ های من یا صحبتش در جمع خوب بوده یا قانع کننده بوده است؟ و چکار کنیم تا بهتر شود. نظر من را می خواست و برایش مهم بود.

 

 

·         چند سال با هم زندگی کردید؟ بچه‌ای هم داشتید؟

کمتر از چهار سال. قسمت نشد که بچه ای داشته باشیم.

 

·         در طول این چهار سال چه خاطره ای از شهید موسوی بیشتر در ذهنتان مانده است؟

شاید مهمترین ویژگی مهدی که هیچ وقت از ذهنم پاک نمی شود این باشد که در همه حال به فکر مردم بود. بخصوص آنهایی که از نظر مالی در وضعیت مناسبی نیستند. فقط هم مسایل مالی نبود هر کاری که از دستش برای باز کردن مشکلات مردم بر می آمد کوتاهی نمی کرد. همیشه می گفت:« اسماء برایم دعا کن از نظر مالی دست و بالم آنقدر باز باشد تا هر کس که به من رجوع می کند نا امید برنگردانم و بتوانم بهش کمک کنم.» آن موقع زندگی ما یک زندگی کارمندی بود و با کلی قسط.

 

البته در طول زندگی کمک هایش را مخفیانه و به دور از چشم من انجام می داد. بعد از شهادتش خیلی ها آمدند و از کمک های مهدی در حق خودشان گفتند. همه اش هم کمک های مالی نبود خیلی ها برای اینکه کارشان در جایی درست شود می آمدند پیش مهدی و او هم از کمک دریغ نمی کرد. یک خاطره دیگر هم این بود که همیشه مدتی که از زندگیمان می‌گذشت مثلا شش ماه یا یکسال در مورد خودش از من نظرخواهی می‌کرد. می‌پرسید که به نظرت من همسر خوبی برایت بوده‌ام یا نه؟ از من راضی هستی؟ چه ایراداتی دارم یا در کجا اشتباه کرده‌ام و واقعا سعی می کرد که اشتباهاتش را جبران کند.

 

·         اولین بار کی به جبهه و جنگ رفتند؟ به کدام کشور؟

به سوریه رفتند، به عنوان مدافع حرم حضرت زینب (س). از طریق همان فعالیت‌های بسیج به این وادی ها علاقمند شدند. اصلا همه زندگیش در پایگاه و حوزه و ناحیه بسیج بود. یک روز به او گفتم: «مهدی مطمئنم اگر دوران هشت سال دفاع مقدس بودی، یک روز هم جبهه را ترک نمی‌کردی؟» در جوابم گفت: «مگر غیر از این فکر می کردی؟» من هم به او می گفتم «مطمئن باش اگر تو خط مقدم جبهه بودی من هم پشت جبهه و بحث امدادرسانی به مجروحان را رها نمی کردم.» از هملان اول دوتایی مثل هم بودیم.

 

·         چه شد که شهید موسوی به سوریه و جنگ رفتند؟ یا بهتر بگویم شما چگونه راضی شدید که ایشان بروند؟

اصلا به من نگفت که می خواهد برای جنگ به سوریه برود. شاید چون می دانست من راضی نمی شوم. عاشق زیارت امام حسین(ع) و سفر کربلا بود. همزمان با انتقال ضریح جدید حضرت به عراق بود که مهدی بحث رفتن به کربلا را مطرح کرد. من هم خیلی خوشحال شدم که می خواهد برود زیارت. بعد از یک هفته دیدم که از او خبری نشد. تماس گرفت و گفت که آمدنش به تعویق افتاده و کاری پیش آمده است. من هم گمان کردم که در جریان نصب ضریح جدید امام حسین(ع) ایشان هم درگیر کار شده اند. زیاد پا پیچش نشدم. اما آمدنش 45 روز تمام طول کشید. من وابستگی شدیدی به مهدی داشتم و بعد از ازدواجمان این اولین باری بود که از او جدا می شدم. طبیعتا برایم خیلی سخت بود. روزهای اول خودم را از تا نمی ریختم و عادی نشان می دادم اما سفر مهدی که به درازا کشید، دیگر طاقتم طاق شد و ظاهرم هم نشان می داد که از درون دارم چقدر اذیت می شوم.

 

هر 3 یا 4 روز یک بار زنگ می‌زد. خیلی کوتاه فقط می گفت که حالش خوب است و تلفن را قطع می کرد می گفت کار دارم. می پرسیدم کجایی. می گفت یه جایی. می پرسیدم کی می آیی؟ می گفت زود، خیلی زود. اواخر که حتی تماس هم نمی‌گرفت. وقتی مهدی از پشت تلفن بی قراری و ناراحتی من را متوجه شده بود برگشت. ایران که آمد گفت :« می خواستم تا تعطیلات عید آن جا بمانم ولی دیدم خانم دیگر بریده است برای همین زودتر برگشتم!» حالا همه اینها در شرایطی است که من فکر می کنم ایشان برای زیارت و انجام یکسری کارهای بازسازی حرم به کربلا رفته اند و اصلا از سوریه و جنگ چیزی نمی دانم!

 

آخرین وصیت شهید مدافع حرم به همسرش

·         تاریخ اولین رفتنشان در خاطرتان مانده است؟

حوالی دی ماه سال 91 بود که رفتند و 6 اسفند ماه برگشتند.

 

·         وقتی آمد چه شد؟

خوب من هم به او زیارت قبول گفتم. مهدی هم یک عالم سوغاتی برایم گرفته بود. می گفت همه این ها را ظرف یکی دو ساعت گرفته ام. به مهدی گفتم: « این اولین و آخرین باری است که اجازه دادم بدون من به سفر بروی! »

 

·         پس کی فهمیدید که اصلا کربلا نرفته است؟

همه وسایلش را از من پنهان کرده بود حتی پاسپورتش. ولی مهدی از روی همان سوغاتی هایش لو رفت. روی هر کدام از خریدهایش نوشته بود دمشق، یا سوریه. حتی آدرس فروشگاهش را هم داده بود که در سوریه بود. تازه فهمیدم که او اصلا کربلا و زیارت نرفته است. راستش را بخواهید دنیا دور سرم چرخید به حدی حالم بد شد منقلب شدم که تصورش هم غیر ممکن است. وقتی موضوع را به او گفتم اولین سوالی که پرسید این بود که چه کسی موضوع را به تو گفته ست. من هم جواب دادم هیچ کس از سوغاتی‌هایت فهمیده‌ام. خیلی گریه کردم. پیش خودش هم گریه کردم. مهدی اصلا طاقت دیدن گریه من را نداشت. اما هیچ نگفت.

 

·         خوب آن سال عیدتان چگونه گذشت؟

چون می‌خواست من را از آن حال و هوا در بیاورد، سال تحویل 92 رفتیم مشهد. زیارت آقا امام رضا(ع). توی حرم اما رضا(ع) به من گفت: «اسماء دعا کن من بروم و این بار شهید شوم.» چند ماه بعدش هم دوباره رفت سوریه.

 

·         راستش را بگویید شما را چگونه راضی کرد تا دوباره به جنگ برود؟

شاید باورتان نشود اما تنها چیزی که توانست مرا قانع کند صحبت های حضرت آقا بود. مهدی از حرفهای آقا برایم می گفت و این که در زمان فعلی شرکت کردن در این جنگ و دفاع از حرم حضرت زینب(س) و در واقع دفاع از مظلوم مورد تایید ایشان است. مهدی به من گفت که حضرت آقا فرموده اند که اسلام حد و مرز نمی شناسد و این وظیفه ما است که برای یاری هر مسلمانی از جان خویش هم بگذریم. شاید این تنها دلیلی بود که قلب من را علی رغم میل باطنی‌ام آرام کرد. دیدم که او هم برای همین عقایدش می جنگد و من هم دیگر مخالفتی نکردم.

 

·         همسرتان کی به شهادت رسید؟ کی خبر را به شما دادند؟

بار دوم 5 تیر 92 بود که رفت. 5 روز بعد هم به شهادت رسید. من روز شهادتش تهران بودم و از ماجرا باخبر نبودم. با مادرم رفته بودم. یادم می آید آن روز خیلی دلشوره داشتم. اصلا بیقراری از چهره ام معلوم بود همه علت ناراحتی ام را می پرسیدند. می گفتم دلم برای مهدی شور می زند. خوابهای پریشان می دیدم و احساس خوبی نداشتم . مادرم می گفت صلوات بفرست و آرام باش. از خانم دوست مهدی خواستم تا خبری از او برایم بگیرد. به من گفتند که پای مهدی زخمی شده است. خودت را برسان اهواز، چند روز بعد برگشتیم.

وارد کوچه که شدم پر از جمعیت بود. اولین صحنه را که دیدم شوکه شدم. پدرم با لباس مشکی ایستاده بود و تا چشمش به من افتاد زد زیر گریه. همه داد و فریاد می‌کردند، اما من در تمام مدت شوکه بودم و گریه نمی‌کردم. همه یک کاری می‌کردند که من گریه کنم (بغض و گریه همسر شهید..)

 

·         همسرتان وقتی می خواست برای آخرین بار برود به شما چیزی نگفت؟

می گفت بعد از شهادت من صبور باش. بیقراری و گریه من را دوست نداشت. حتی به من گفت بعد از شهادت من حق نداری زیاد شلوغ کنی یا بر سر و صورتت بزنی آن هم جلوی نامحرم. فقط گریه کن، آن هم کم. من هم در تمام مراسمات او وصیتش را انجام دادم. جلوی جمع گریه نمی کردم.

 

·         به عنوان آخرین نکته صحبتی ندارید؟

سوریه که بود برای آخرین بار به من زنگ زد و تلفنی جند دقیقه با من صحبت کرد مدام صحبت ولایت را مطرح می کرد و سفارش فرمانبرداری از حرف‌های آقا را به من می زد. می گفت تنها مسیر زندگی شما خط ولایت است. آقا هر چه گفت همان را انجام بده نه کمتر نه بیشتر. فایل صوتی حرف هایش را هنوز دارم و هر چند وقت یکبار گوش می دهم. ببینید مهدی و امثال او چقدر برای پیروی از ولایت تاکید داشته اند که حتی در آخریت صحبت هایشان هم آن را رها نمی کردند.

آخرین وصیت شهید مدافع حرم به همسرش

·         دو سال از شهادت ایشان می گذرد این دوسال به شما چه گذشته است؟

بعد مهدی در زندگی من خلایی ایجاد شده است که هیچ چیزی نمی تواند جا آن را پر کند.

 

·         تابحال خواب همسرتان را هم دیده‌اید؟

زیاد، خیلی زیاد. مثلا محل کار ما باغچه ای دارد که پر از گل های رنگارنگ و زیباست. یک روز که کارم که تمام شده بود و داشتم این گلها و منظره زیبا را نگاه می کردم و چند تا عکس هم گرفتم. یک لحظه از دلم گذشت که کاش مهدی هم این جا بود و من با این منظره زیبا از او عکس می گرفتم. همان شب یکی از فامیل های مهدی خواب او را دیده بود که در خواب به او گفته بود بروید و به اسماء بگویید من اینجا در بهشت خانه ای دارم از گل. اینقدر این خانه قشنگ است! بگویید دلتنگ من نباشد. یکبار دیگر هم خودم خواب دیدم که ایشان از سوریه دارند می آیند و خیلی هم شاد و خوشحالند و من دارم به سوریه می روم در راه به همدیگر رسیدیم. ایشان ماموریتشان تمام شده بود و ماموریت من تازه شروع شده بود.

 

·         توصیه شما به عنوان یک همسر شهید، به تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان چه می باشد؟

توصیه من این است که ببینند حضرت آقا چه می گویند در جهت و خطی که ایشان می گویند قدم بردارند. نه جلوتر و نه عقب تر. امیدوارم که تیم مذاره‌کننده هم این گونه باشند.

 


  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

 

(1)امشب مدینه به جنان می نازد

آدم به تمام قدسیان می نازد

در سال 212 هجری، نیمه ذی حجّة، در اطراف مدینه، در محلی به نام «صریا» ستاره دیگری از نسل پاک رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در آسمان امامت و ولایت طلوع کرد، و با نورانیت مَقدَم خویش، قلب پدر و شیعیان را پر از نشاط و شادی نمود.

گلی از گلشن طه به جهان رو کرده

که جهان را ز صفا جنّت رضوان کرده

نور چشمان جواد است، بُوَدْ نام علی

که خدایش ز شرف، ناطق قرآن کرده

آری، نام او «علی» است و القاب زیبایش عبارت اند از: «نقی»، «هادی»، «عالم»، «فقیه»، «امین»، و «طیّب». و به آن حضرت «علی رابع»، و «ابوالحسن ثالث» نیز گفته اند. پدر گرامیش، امام جواد علیه السلام و مادر گرامی اش، «سمانه مغربیّه» است که او را به اسامی ماریه قبطیه، یدش، و حویث، و القابی چون: عابده، سیده شب زنده دار، قاری قرآن و... یاد کرده اند.(2)

امام هادی علیه السلام در سن هشت سالگی (سال 220 هجری) به امامت رسید. دوران امامت آن حضرت همزمان بود با خلافت معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز، که از بین آنها متوکل، ستمگرترین خلیفه عباسی، سخت دشمن اهل بیت علیهم السلام و شیعیان بود. ابن اثیر می گوید: «متوکل نسبت به علی بن ابی طالب علیهماالسلام و اهل بیت او بُغْض شدیدی داشت و اگر به او خبر می دادند که کسی علی و اهل بیتش را دوست دارد، قصد مال و جانش را می کرد(3)

با این حال، امام هادی علیه السلام خدمات علمی و فرهنگی زیادی به جامعه اسلامی و شیعه ارائه نمود. نوشته های حدیثی متعددی به حضرت هادی علیه السلام منسوب است که در چنان دوران اختناقی برای شیعیان و پیروان بیان نموده است، مانند: «رِسالَةٌ فی الرّد علی اَهْلِ الْجَبْرِ وَاَلتَّفْویض» که ابن شعبه در تحف العقول آن را نقل کرده است.(4) و کلمات امام هادی علیه السلام که در مجموعه ای به نام «مسند الامام الهادی» توسط عزیزالله عطاری گردآوری شده است. و همچنین زیارت جامعه کبیره که یک دوره امام شناسی ژرف و عمیق است، یادگار آن امام همام است.

و شاگردان فراوانی تربیت کرد که 27 نفر از آنان دارای تألیف بودند، و مجموعا 414 اثر را به رشته تحریر در آوردند. از میان آنها احمد بن محمد برقی 120 کتاب، فضل بن شاذان نیشابوری 180 کتاب، محمد بن عیسی بن عبید 19 کتاب، محمد بن ابراهیم 60 کتاب، و یعقوب بن اسحاق 12 کتاب نگارش کرده اند.(5) و راویان متعددی از حضرت روایت نقل کرده اند که اسامی 185 نفر از آنان در رجال گرد آوری شده است

 

 

نیروهای مسلّح امام هادی علیه السلام

امام هادی علیه السلام گاه اراده می کرد که از طریق کرامت، قدرت معنوی و ولایت تکوینی خویش را به ستمگران دوران نشان دهد که از جمله، مورد ذیل است:

متوکل عباسی برای تهدید و ارعاب امام هادی علیه السلام او را احضار کرد و دستور داد هر یک از سپاهیانش کیسه (و توبره) خود را پراز خاک قرمز کنند و در جای خاصی بریزند.

تعداد سپاه او که نود هزار نفر بود، خاکهای کیسه های شان را روی هم ریختند و تلّ بزرگی از خاک را ایجاد کردند. متوکل با امام هادی علیه السلام روی آن خاکها قرار گرفتند و سربازان و لشکریان او در حالی که به سلاح روز مسلح بودند، از برابر آنان رژه رفتند.

خلیفه ستمگر عباسی از این طریق می خواست آن حضرت را مرعوب سازد و از قیام علیه خود باز دارد. حضرت برای خُنثی نمودن این نقشه، به متوکل رو کرد و فرمود: «آیا می خواهی سربازان و لشکریان مرا ببینی؟»

متوکل که احتمال نمی داد حضرتش سرباز و سلاح داشته باشد، یکوقت متوجه شد که میان زمین و آسمان پر از ملائکه مسلح شده، و همگی در برابر آن حضرت آماده اطاعت می باشند. آن ستمگر از دیدن آن همه نیروی رزمی، به وحشت افتاد و از ترس غش کرد. چون به هوش آمد، حضرت فرمود: «نَحْنُ لا نُناقِشُکُمْ فِی الدُّنْیا نَحْنُ مُشْتَغِلُونَ بِاَمْرِ الاْآخِرَةِ فَلا عَلَیْکَ شَی ءٌ مِمّا تَظُنُّ؛(8) در دنیا با شما مناقشه نمی کنیم [چرا که] ما مشغول امر آخرت هستیم. پس آنچه گمان می کنی، درست نیست

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

روز عرفه,9 ذی الحجه روز عرفه,صحرای عرفات

شب نهم از شب‎های متبرک و شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن مستجاب است. عبادت در این شب، اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد. براى شب عرفه چند عمل وارد شده است:

 

1- دعایی که با با این عبارت آغاز می‎شود، خوانده شود

اَللّهُمَّ یا شاهِدَ کُلِّ نَجْوى وَ مَوْضِعَ کُلِّ شَکْوى وَ عالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ وَ مُنْتَهى کُلِّ حاجَةٍ یا مُبْتَدِئاً که روایت شده هر کس آن را در شب عرفه یا در شب‎هاى جمعه بخواند خداوند او را بیامرزد.

 

2- [به نقل کفعمى ] تسبیحات عشر را که در اعمال روز عرفه آمده است را هزار مرتبه خوانده شود .

 

3- دعاء اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَیَّاَ را که در روز عرفه و شب و روز جمعه نیز وارد است، خوانده شود.

 

4- زیارت امام حسین علیه السلام .

 

اعمال روز عرفه

روز نهم روز عرفه و از اعیاد عظیمه است اگرچه به اسم عید نامیده نشده است . عرفه روزى است که حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فرا خوانده و سفره های جُود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده‎تر و خشمناک‎ترین اوقات خواهد داشت و روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را شنید که از مردم تقاضای کمک مى‎نمود. امام به او فرمود: واى بر تو آیا در این روز از غیر خدا تقاضا مى‎کنى؟ حال آن که در این روز امید مى‎رود که بچه‎هاى در شکم هم از فضل خدا بی نصیب نمانند و سعید شوند.

 

براى این روز اعمالی ذکر شده است:

1- غسل که مستحب است قبل از زوال انجام شود .

 

2- زیارت امام حسین علیه السلام ،

 

که از هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد بالاتر است و احادیث، در کثرت فضیلت زیارت آن حضرت در این روز متواتر است و اگر کسى توفیق یابد که در این روز در تحت قُبّه مقدّسه آن حضرت باشد ثوابش کمتر از کسى که در عرفات است نیست.

 

3- بعد از نماز عصر پیش از آن که مشغول به خواندن دعاهاى عرفه شود در زیر آسمان دو رکعت نماز بجا آورد و نزد حق تعالى به گناهان خود اعتراف و اقرار کند تا به ثواب عرفات رستگار شود و گناهانش آمرزیده گردد. پس چون وقت زوال شد زیر آسمان رَوَد و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو به عمل آورد و چون فارغ شود دو رکعت نماز اقامه کند. در رکعت اوّل بعد از حمد، توحید و در دوم بعد از حمد، قُل یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ خوانده شود. و بعد از آن چهار رکعت نماز گزارد که در هر رکعت بعد از حمد، توحید پنجاه مرتبه بخواند. که این نماز، همان نماز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است .

 

4- شیخ کفعمى در مصباح فرموده مستحب است روزه روز عرفه براى کسى که ضعف پیدا نکند و مانع دعا خواندن او نشود.

 

5- مستحب است غسل پیش از زوال و زیارت امام حسین علیه السلام در روز و شب عرفه .

 

6- تسبیحات حضرت رسول صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله در روز عرفه

 

که در ذیل می‎آید:

سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُکْمُهُ

منزه است خدایى که در آسمان است عرش او منزه است خدایى که در زمین است فرمان و حکمش

 

سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ

منزه است خدایى که در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدایى که در دریا راه دارد

 

سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ

منزه است خدایى که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدایى که در بهشت رحمت او است

 

سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ سُبْحانَ

منزه است خدایى که در قیامت عدل و دادش برپا است منزه است خدایى که آسمان را بالا برد منزه است خدایى

 

الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیْهِ

پس که زمین را گسترد منزه است خدایى که ملجا و پناهى از او نیست جز بسوى خودش * *

 

بگو سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ صد مرتبه و بخوان

منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر از توصیف است  .

 

7- سوره توحید صد مرتبه و آیة الکرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه خوانده شود و دعای ذیل خوانده شود:

 

لااِلهَاِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیى وَ یُمیتُ

معبودى جز خدا نیست یگانه اى که شریک ندارد پادشاهى خاص او است و از آن او است حمد زنده کند و بمیراند

 

وَیُمیتُ وَیُحْیى وَهُوَ حَىُّ لا یَموُتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ َقدیرٌ

و بمیراند و زنده کند و او است زنده اى که نمیرد هرچه خیر است بدست او است و او بر هر چیز توانا است.

 

ده مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ وَ اَتوُبُ اِلَیْهِ

آمرزش خواهم از خدایى که معبود بحقى جز او نیست که زنده و پاینده است و بسویش توبه کنم

 

ده مرتبه یا اَللّهُ ده مرتبه یا رَحْمنُ ده مرتبه یا رَحیمُ ده مرتبه یا بَدیعَ

اى خدا * اى بخشاینده * اى مهربان  * اى پدیدآرنده

 

السَّمواتِ وَالاْرْضِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ ده مرتبه یا حَىُّ یا قَیُّومُ ده

آسمانها و زمین اى صاحب جلالت و بزرگوارى * اى زنده و اى پاینده*

 

مرتبه یا حَنّانُ یا مَنّانُ ده مرتبه یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ ده مرتبه امینَ ده مرتبه

اى پرعطا اى پرنعمت * اى که معبودى جز تو نیست * اجابت کن  *

 

دعا و نیایش

8- ذکر صلوات از حضرت صادق علیه السلام

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ یا

 

خدایا از تو خواهم اى کسى که او نزدیکتر است به من از رگ گردن اى

مَنْ یَحوُلُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ یا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاَْعْلى وَبِالاُْفُقِ

 

که حائل شود میان انسان و دلش اى که او در دیدگاه اعلى است و در افق

الْمُبینِ یا مَنْ هُوَ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى یا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ

 

آشکارى است اى که او بخشاینده است و بر عرش استیلا دارد اى که نیست مانندش

شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ محمد

 

چیزى و او شنوا و بینا است از تو خواهم که درود فرستى بر محمد و آل محمد .

و بخواه حاجت خود را که برآورده خواهد شد انشاءالله تعالى پس بخوان این صَلَوات را که از حضرت صادق علیه السلام منقول است که هر که بخواهد مسرور کند محمّد و آل محمّد را در صَلَوات بر ایشان بگوید:

 

اَللّهُمَّ یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطى وَ یا خَیْرَ

خدایا اى بخشنده ترین عطابخشان و اى بهترین

 

مَنْ سُئِلَ وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى

درخواست شدگان و اى مهربانترین کسى که از او مهربانى جویند خدایا درود فرست بر محمد و آلش در

 

الاَْوَّلینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الاَّْخِرینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ

زمره پیشینیان و درود فرست بر محمد و آلش در زمره پسینیان و درود فرست بر محمد

 

و َآلِهِ فِى الْمَلاَءِ الاَْعْلى وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الْمُرْسَلینَ

و آلش در ساکنین عالم بالا و درود فرست بر محمد و آلش در زمره مرسلین

 

اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّداً وَآلَهُ الْوَسیلَةَ وَالْفَضیلَةَ وَالشَّرَفَ وَالرِّفْعَةَ

خدایا عطا کن به محمد و آلش مقام وسیله و فضیلت و شرف و رفعت

 

وَالدَّرَجَةَ الْکَبیرَةَ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ

و درجه بلند خدایا من ایمان آوردم به محمد صلى الله علیه و آله

 

وَلَمْ اَرَهُ فَلا تَحْرِمْنى فِى الْقِیمَةِ رُؤْیَتَهُ وَارْزُقْنى صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنى

با اینکه او را ندیده ام پس در روز قیامت از دیدارش محرومم مفرما و مصاحبت و همنشینى او را روزیم فرما

 

عَلى مِلَّتِهِ وَاسْقِنى مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیّاً سآئِغاً هَنَّیئاً لا اَظْمَاءُ

و بر کیش او بمیرانم و بنوشانم از حوض او (حوض کوثر) نوشاندنى سیراب و جانبخش و گوارا که

 

بَعْدَهُ اَبَداً اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى

پس از آن هرگز تشنه نشوم که براستى تو بر هرچیز توانایى خدایا من ایمان آورده ام به محمد صلى

 

اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَلَمْ اَرَهُ فَعَرَِّفْنى فِى الْجِنانِ وَجْهَهُ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً

الله علیه وآله و او را ندیده ام پس در بهشت رویش را به من نشان ده خدایا برسان به محمد

 

صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ مِنّى تَحِیَّةً کَثیرَةً وَ سَلاماً .

صلى الله علیه و آله از جانب من تحیتى بسیار و سلامى .

 

9- دعای ام داود خوانده شود .

 

10- این تسبیح را که ثواب آن بسیار است گفته شود:

سُبْحانَ اللّهِ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ بَعْدَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ مَعَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ

 

منزه باد خدا پیش از هر کس و منزه باد خدا پس از هرکس و منزه باد خدا با هرکس و منزه باد

 

اللّهِ یَبْقى رَبُّنا ویَفْنى کُلُّ اءَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ تَسْبیحَ

خدا که باقى ماند پروردگار ما و فانى شود هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر تسبیح

 

الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ

تسبیح گویان فزونى بسیارى پیش از هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر

 

تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً بَعْدَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً

تسبیح تسبیح گویان فزونى بسیارى پس از هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که

 

یَفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً مَعَ کُلِّ اَحَدٍ وَ سُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحِینَ

فزونى گیرد بر تسبیح تسبیح گویان فزونى بسیار با هر کس ، و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر تسبیح تسبیح گویان

 

فَضْلاً کَثیراً لِرَبِّنَا الْباقى وَیَفْنى کُلُّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً لا یُحْصى وَلا یُدْرى وَلا یُنْسى وَلا

برترى بسیارى براى پروردگار ما که باقى ماند و جز او فانى شودهر کس و منزه باد خدا تنزیهى که به شماره در نیاید و دانسته نشود و فراموش نگردد و

 

یَبْلى وَلا یَفْنى وَلَیْسَ لَهُ مُنْتَهى وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یَدوُمُ

کهنه نشود و فنا نپذیرد و انتهایى برایش نباشد و منزه باد خدا تنزیهى که دوام داشته باشد

 

بِدَوامِهِ وَیَبْقى بِبَقآئِهِ فى سِنِى الْعالَمینَ وَشُهوُرِ الدُّهوُرِ وَاَیّامِ

به دوام او و باقى ماند به بقاى او در طول سالهاى این جهان و سایر جهانیان و ماههاى این روزگار و هر روزگار و روزهاى

 

الدُّنْیا وَساعاتِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ وَسُبْحانَ اللّهِ اَبَدَ الاَْبَدِ وَمَعَ الاَْبَدِ مِمّا

دنیا و ساعات شب و روز و منزه باد خدا تا جاویدان است جاوید و همراه با جاوید بدانسان که

 

لا یُحْصیهِ الْعَدَدُ وَلا یُفْنیهِ الاَْمَدُ وَلا یَقْطَعُهُ الاَْبَدُ و َتَبارَکَ اللّهُ

شماره اش نتوان کرد و زمان و مدت آنرا به فنا نکشاند و قطعش نکند ((هرگز)) و بزرگ است خدا

 

اَحْسَنُ الْخالِقینَ پس بگو: وَالْحَمْدُ لِلّهِ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ وَالْحَمْدُ لِلّهِ بَعْدَ کُلِّ

بهترین آفریدگان * و ستایش خاص خدا است پیش از هرکس و ستایش از آن او است پس از هر

 

اَحَدٍ تا آخر دعا لکن بجاى هر سُبْحانَاللّهِ الْحَمْدُلِلّهِ بگو و چون به اَحْسَنُ

کس * منزه است خدا و ستایش خاص خداست  * بهترین

 

الْخالِقینَ رسیدى بگو: لا اِلهَ اِلا اللّهُ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ تا به آخر بجاى سُبْحانَ اللّهِ

آفریدگان * معبودى نیست جز خدا پیش از هرکس * منزه است خدا

 

لا اِلهَ اِلا اللّهُ مى گوئى و بعد از آن بگو: وَاللّهُ اَکْبَرُ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ تا به آخر که بجاى

جز او خدایى نیست * و خدا بزرگتر است از توصیف پیش از هر کس *

 

سُبْحانَ اللّهِ اَللّهُ اَکْبَرُ مى گوئى پس مى خوانى دعاى : اَللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاءَ وَتَهَیَّاءَ را که

منزه است خدا و خدا بزرگتر است از توصیف

 

11- دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه خوانده شود.

 

12- در آخر روز عرفه این دعا خوانده شود :

یا رَبِّ اِنَّ ذُنُوبى لا تَضُرُّکَ وَاِنَّ مَغْفِرَتَکَ لى لا تَنْقُصُکَ فَاَعْطِنى ما لا

 

پروردگارا همانا گناهان من زیانى به تو نزند و محققاً آمرزش تو از من نقصانى به تو نرساند پس عطا کن به من

یَنْقُصُکَ وَاغْفِرْ لى ما لایَضُرُّکَ و ایضا بخوان : اَللّهُمَّ لا تَحْرِمْنى خَیْرَ ما

 

آنچه را نقصانت نرساند و بیامرز برایم آنچه را زیانت نزند * خدایا محرومم مکن از آن خیرى که

عِنْدَکَ لِشَرِّ ما عِنْدى فَاِنْ اَنْتَ لَمْ تَرْحَمْنى بِتَعَبى وَ نَصَبى فَلا

 

نزد تو است بخاطر آن شرى که در پیش من است پس اگر تو به رنج و خستگیم رحم نمى کنى پس

 

تَحْرِمْنى اَجْرَ الْمُصابِ عَلى مُصیبَتِهِ

محرومم مدار از پاداش مصیبت دیده اى بر مصیبتش .

 

13- دعای مشلول خوانده شود.

 

منبع:مفاتیح الجنان

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

تاریخ ازدواج امام علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها)[ویرایش]

درباه تاریخ این ازدواج فرخنده اتفاق چندانی میان مورخان و سیره‌نگاران نیست. تاریخ هایی که گاه بیان گر زمان صیغه خواندن می باشد و گاه بیانگر زمان عروسی و رفتن حضرت زهرا(سلام الله علیها) به خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. این تاریخ ها عبارت اند از:

  1. روز اول ذى حجه عقد فاطمه (ع) و روز سه شنبه ششم همان ماه، ازدواج حضرت بوده است.[۱]
  2. در ماه شوال پس از بازگشت حضرت علی (ع) از جنگ بدر بوده است.[۲]
  3. بنابر روایت امام صادق (ع): عقد على و فاطمه (ع) در ماه رمضان، و ازدواج آنها در ذى حجّه سال دوم هجرى بوده است.[۳]
  4. زفاف فاطمه در شب پنج شنبه، بیست و یکم ماه محرم سال سوم هجرت بوده است...[۴]
  5. برخی بر این عقیده اند که: عقد حضرت فاطمه (ع) در اواخر ماه صفر و ازدواج در ماه ذی حجه بوده است.[۵]
  6. عده ای نیز گفته اند که عقد در ماه ربیع الأول بوده و در همان ماه ازدواج صورت پذیرفته است.[۶]
  7. ابن سعد روایت کرده است که ازدواج فاطمه (ع) با على (ع) پنج ماه پس از ورود پیغمبر (ص) به مدینه در ماه رجب صورت پذیرفت و پس از بازگشت از بدر او را به خانه على (ع) فرستاد.[۷]
Ali and fatema.png

سن ازدواج امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س)[ویرایش]

علماى شیعه در تعیین سن حضرت فاطمه به هنگام ازدواج از چهارده سال بیشتر نگفته ‌اند.[۸]اکثر عالمان شیعه معتقدند که، سن حضرت در زمان ازدواج، 9 یا 10 یا حداکثر 11 سال بوده است.[۹]همچنین سن امیر مؤمنان (ع) 21 سال و 5 ماه بوده است.[۱۰]

خواستگاران حضرت زهرا علیهاالسلام[ویرایش]

آنچه مسلّم است،این است که حضرت زهرا(سلام الله علیها)خواهان بسیار داشته اند.زیرا از طرفی پدر ایشان چه قبل و چه بعد از بعثت از مردان شریف و بزرگ عرب و قریش بوده اند و از طرف دیگر شخصیت خود حضرت زهرا(سلام الله علیها) شخصیتی بسیار والا و بزرگ بود.

پیش از حضرت علی علیه السلام افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند و آن این که درباره ازدواج زهرا منتظر وحی الهی است.[۱۱]

ابن شهر آشوب در از دیگر خواستگاران حضرت اسم می برد.او می نویسد: عبدالرحمان بن عوف و عثمان بن عفان که هر دو از ثروتمندان بزرگ بودند برای خواستگاری، خدمت رسول خدا رسیدند. عبدالرحمان عرض کرد یا رسول الله! اگر فاطمه(علیهاالسلام) را به من تزویج کنى، حاضرم یکصد شتر سیاه آبى چشم که بارهایشان پارچه‎هاى کتان اعلاى مصرى باشد و ده هزار دینار، مهریه‎اش کنم.عثمان نیز اظهار داشت: یا رسول الله من هم به همین مهر حاضرم و بر عبدالرحمان برترى دارم زیرا زودتر مسلمان شده‎ام. پیغمبر از سخن آنان سخت خشمناک شد و براى آن که بفهماند به مال آنها علاقه ندارد و داستان ازدواج، داستان خرید و فروش و مبادله‎ى ثروت نیست، مشتى سنگ ریزه برگرفت و به جانب عبدالرحمان پاشید و فرمود: تو خیال مى‎کنى من بنده‎ى پول و ثروتم و بوسیله‎ى ثروت خودت بر من فخر و مباهات می‎ کنى و مى ‎خواهى بوسیله پول ازدواج را بر من تحمیل کنى؟[۱۲]

در جایی دیگر آمده است :دختر پیغمبر(ص) خواستگارانی داشت؛ امّا پدرش از میان همه پسر عموهای خود، علیّ بن ابی طالب(ع) را برای شوهری او برگزید و به دخترشان فرمودند:«تو را به کسی به زنی می دهم که از همه نیکو خوی تر و در مسلمانی پیش قدم تر است.»[۱۳]

خواستگاری حضرت علی (ع) از حضرت زهرا (س)[ویرایش]

در روایات شیعه و سنی آمده است که عمر و ابوبکر که از ازدواج با حضرت زهرا نومید شده بودند، امیرالمومنین را گفتند: تو به خواستگاری او برو![۱۴]

در جایی دیگر روایت شده اصحاب و انصار رسول خدا(ص) با سعد معاذ رئیس قبیله اوس به گفتگو پرداختند و آگاهانه دریافتند که جز حضرت علی علیه السلام کسی شایستگی ازدواج با حضرت زهرا علیهاالسلام را ندارد و نظر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز به غیر او نیست.

از این رو دسته جمعی در پی حضرت علی علیه السلام رفتند و سرانجام او را در باغ یکی از انصار یافتند که با شتر خود مشغول آبیاری نخل ها بود. آنان روی به علی کردند و گفتند: اشراف قریش از دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواستگاری کرده اند و پیامبر در پاسخ آنان گفته است که کار زهرا منوط به اذن خداست و ما امیدواریم که اگر تو (با سوابق درخشان و فضایلی که داری) از فاطمه خواستگاری کنی پاسخ موافق بشنوی و اگر دارایی تو اندک باشد ما حاضریم تو را یاری کنیم.[۱۵]

چگونگی خواستگاری حضرت علی علیه السلام[ویرایش]

ضحاک بن مزاحم نقل می کند،از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که در مورد مراسم خواستگاری از حضرت زهرا(س) می فرمود: موقعی که من نزد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتم و آن بزرگوار مرا دید خندید و فرمود: یا اباالحسن! آیا برای حاجتی که داری نزد من آمدی؟ من قرابت و سبقت در اسلام و یاری کردن خود را از آن حضرت و جهادهایی که در راه خدا کرده بودم، برای آن حضرت شرح دادم. پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود: یا علی راست می گویی، مقام تو بالاتر از این است که تذکّر دادی، گفتم: یا رسول الله فاطمه ی زهراء را برایم تزویج نما. فرمود: یا علی! قبل از تو چند نفر از مردان، این تقاضا را داشتند، ولی هر گاه من به فاطمه می گفتم اظهار بی میلی می کرد، شما چند لحظه ای صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم.[۱۶]

پیامبرخدا،نزد فاطمه علیها السلام رفت. فاطمه علیها السلام از جا برخاست و رداى پدر را گرفت و کفش هایش را درآورد و آبْ دست برایش آورد و دست و پاى او را شُست و سپس نشست . پس پیامبر خدا به او فرمود: «اى فاطمه!» . پاسخ داد: بلى ، چه مى خواهى ، اى پیامبر خدا؟ فرمود : «على بن ابى طالب ، کسى است که خویشاوندى و فضیلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواسته ام که تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى کرده است . چه نظرى دارى؟» . فاطمه علیها السلام ساکت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا ، کراهتى در چهره اش ندید . پس برخاست ، در حالى که مى گفت: «اللّه اکبر! سکوت او [نشانه]رضایت اوست». پس جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواج على بن ابى طالب درآور که خداوند ، این دو را براى هم پسندیده است .[۱۷]

حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) روایت می کنند: یغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:یا علی! گروهی از مردان قریش راجع به فاطمه ی زهراء سلام الله علیها مرا مورد عتاب قرار دادند و گفتند: ما خواستگار فاطمه بودیم و تو نپذیرفتی، اکنون او را به علی بن ابیطالب دادی.

من گفتم: به خدا قسم، من فاطمه را از شما رد نکردم و او را تزویج ننمودم، بلکه خدا خواستگاری شما را نپذیرفت و فاطمه را برای علی تزویج کرد؛ زیرا جبرئیل بر من نازل شد و گفت،خدای تعالی می فرماید:اگر من علی را خلق نمی کردم از حضرت آدم به بعد شوهری که شایسته ی فاطمه باشد در روی زمین نبود.[۱۸]

از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که خطاب به على علیه السلام فرمود: «لولاک یا على لما کان لفاطمه کفو على وجه الارض[۱۹]: یا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمین کفوی نبود».

علامه حسن زاده آملی در شرح این روایت گفته اند: نکاح بر کفائت است- که باید مرد و زن کفو هم باشند- و مرد غیر معصوم را بر زنى که صاحب عصمت است راهى نیست. [۲۰]

مهریه حضرت زهرا (س)[ویرایش]

دارایی امیرالمؤمنین (علیه السلام)[ویرایش]

رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه از حضرت زهرا (س) به نزد امیرالمؤمنین علی (ع) آمدند و با لبی خندان گفتند: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ پاسخ داد: یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من کاملاً اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر. فرمود: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی، شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری تو است. شتر نیز از ضروریات زندگی تو محسوب می شود، باید به وسیله آن آبکشی کنی و امور اقتصادی خود و خانواده ات را تأمین کنی و برای اهل و عیالت کسب روزی نمایی و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنی، تنها چیزی که می توانی از آن صرف نظر کنی همان زره است. منهم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا می نمایم.[۲۱]

مهریه حضرت زهرا (س)[ویرایش]

در روایات دو نوع مهریه برای حضرت زهرا (س) مشخص شده است:

  • مهریه عادی یا به تعبیری مهریه ی زمینی که همه زنان مسلمان دارند و دو نوع روایت در این مورد نقل می شود:
  1. مهریه ی حضرت فاطمه زره ای بود از نوع بسیار محکم که آن را زره شمشیرشکن می گویند و آن از پوست دبّاغی نشده ی قوچ و یا پوست بُز ساخته می شود و ارزش این زره چهارصد و به نقلی پانصد درهم بوده است.[۲۲]
  2. مهریه حضرت زهرا(س) طبق روایات اسلامی پانصد درهم بوده است.[۲۳]

البته این دو روایت قابل جمع هستند و می توان گفت در حقیقت مهر حضرت فاطمه(س) همان زره حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بود که آن را به پانصد درهم فروختند.

  • مهریه آسمانی :رسول الله(ص) فرمودند:مهریه ی فاطمه سلام الله علیها در آسمان یک پنجم زمین تعیین شده، پس کسی که با بغض فاطمه و فرزندانش، تا قیامت روی زمین راه برود حرام است.[۲۴] در روایتی دیگر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که فرمود مهریه ی فاطمه ی اطهر یک پنجم دنیا، یک سوّم بهشت، چهار نهر که عبارتند از:نهر فرات،نیل در مصر،نهروان و نهر بلخ.[۲۵]

امیر مومنان به دستور پیامبر زره را فروخت و پول آن را به آن بزرگوار تقدیم داشت و پیامبر آن پول را به سه بخش تقسیم کرده، بخشی از آن را برای خریدن وسایل زندگی به عنوان جهیزیه، و بخش دیگر آن را برای تهیه عطریات عروسی قرار داد و سومین بخش آن را نزد «ام سلمه» سپرد تا به هنگام فرارسیدن شب عروسی آن را به امیر مومنان باز گرداند تا بتواند از میهمانان خویش پذیرایی کند.[۲۶]

خواندن خطبه عقد در مسجد[ویرایش]

پیغمبر صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین فرمودند: یا علی تو زودتر به مسجد برو و من نیز از عقب تو می آیم، تا در حضور مردم مراسم عقد را برگزار کنیم و خطبه بخوانیم.

علی (ع) مسرور و خوشحال به جانب مسجد حرکت نمود. ابوبکر و عمر را در بین راه ملاقات کرد، آنها از جریان کار جویا شدند، گفت: رسول خدا دخترش را به من تزویج کرد، هم اکنون پیامبر در راه است تا در حضور جمعیت، مراسم عقد و خطبه خوانی را انجام دهد.

پیغمبر (ص) در حالی که صورتش از سرور و شادمانی می درخشید به مسجد تشریف برد، ‌و به بلال حبشی فرمودند: مهاجر و انصار را در مسجد جمع کن.

هنگامی که مردم جمع شدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای فرمود: ای مردم آگاه باشید که جبرئیل بر من نازل شد و از جانب خدا پیام آورد که مراسم عقد ازدواج علی و فاطمه علیها السلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده که در زمین نیز آن مراسم را انجام دهم، و شما را بر آن گواه بگیرم. على علیه‌ السلام را خواست و فرمود یا على پروردگار مرا امر فرموده که فاطمه را براى تو عقد کنم به پانصد مثقال نقره آیا راضى هستى؟ عرض کرد: یا رسول‌اللَّه راضى هستم همه حضار مبارک باد گفتند سپس رسول خدا (ص) به منبر رفت خطبه عقد را ایراد فرمود.

پس از آن علی علیه السلام برخاست خطبه ای ایراد کرد و فرمود: ای مردم! رسول خدا فاطمه را به عقد من در آورد و زره ام را از بابت مهر قبول کرد. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.

مسلمانان به پیغمبر (ص) عرض کردند: یا رسول الله! فاطمه را با علی کابین بسته ای؟

رسول خدا پاسخ داد: آری. پس تمام حضار دست به دعا برداشته گفتند: خدا این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میانتان دوستی و محبت افکند.

در پایان مجلس، رسول خدا به زنان خود امر فرمود تا به خوشحالى این جشن شادمانى کنند و بساط سرور بگسترند.

دعای پیامبر (ص) در حق عروس و داماد[ویرایش]

على علیه السّلام مى ‏گوید: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم دخترش را به ازدواج من درآورد و آنگاه نزد من آمده دستم را گرفته و فرمود: با یاد و نام خدا برخیز و بگو: «على برکة اللَّه، و ما شاء اللَّه، و لا قوّة إلّا باللَّه، و توکّلت على اللَّه»- یعنى: بر سفره برکت خدا مى‏نشینم، و راضى مى‏شوم بر آنچه او بخواهد، همانا قدرت و قوّتى نیست مگر از جانب خدا، پس به او توکّل مى‏کنم و یارى مى‏طلبم.

سپس مرا کنار فاطمه نشانید و گفت: خداوندا! اینان محبوبترین مردم در نزد من مى‏ باشند، پس آنان را دوست بدار، و خیر و برکت به ذریه آنها عطا کن، و آنان را از هر آسیبى حافظ باش، من آنها و نسلشان را از شرّ شیطان فریبکار به تو مى ‏سپارم.[۲۷]

جهزیه حضرت زهرا(س)[ویرایش]

خرید جهزیه با مهریه حضرت زهرا (سلام الله علیها)[ویرایش]

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به من فرمود: برخیز و زره خود را بفروش! برخاستم و زره را فروختم و پول آن را گرفته نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آوردم و آنها را در مقابل او نهادم؛ آن حضرت از من نپرسید که آن پولها چه مقدار است و من نیز چیزی در این باره به آن حضرت نگفتم، سپس بلال را صدا کرد و مشتی از آن پولها را به وی داد و گفت: این پولها را بگیر و با آنها برای فاطمه (علیهاالسلام) عطر خریداری کن!

و بعد از او ابوبکر و عمار بن یاسر را احضار نمود و دو مشت از آن پولها را به او داده و گفت: با این پولها، برای فاطمه (علیهاالسلام) لباس و اثاثیه ی منزل خریداری کن. و آنگاه عمار یاسر و گروه آنها وارد بازار شدند و هر چیزی را که لازم می دانستند در نظر گرفتند و آن را خریداری می نمودند.[۲۸]

صورت جهزیه حضرت زهرا (سلام الله علیها)[ویرایش]

از صورت جهیزیه حضرت زهرا سلام الله علیها مى توان به وضع زندگى بانوى بزرگوار اسلام به خوبى پى برد. فرستادگان پیامبر صلی الله علیه و آله از بازار بازگشت و آن چه بارى حضرت زهرا سلام الله علیها تهیه کرده بودند به قرار زیر بود:

  1. یک پیراهن به قیمت هفت درهم
  2. روبنده ای به قیمت چهار درهم، شاید منظور از «خمار» روسری، مقنعه یا چادر باشد.
  3. یک قطیفه ی مشکی خیبری
  4. تختی که وسط آن را با لیف خرما بافته بودند.
  5. دو عدد تشک با روکشی از کتان مصری که یکی از آنها با لیف خرما و دیگری با پشم گوسفند پر شده بود.
  6. چهار بالش- یا متکا، یا پشتی- با رویه ای از پوست حیوانات طائف که درون آنها از علف
  7. پرده ای از جنس پشم
  8. حصیری بافت یمن
  9. یک آسیای دستی
  10. طشت مسی
  11. مشک آبی از جنس پوست
  12. ظرف مخصوص شیر- که از جنس چوب می تراشیدند.
  13. ظرفی برای آبخوری
  14. آفتابه ای قیراندود
  15. سبویی سبز رنگ- که در آن روغن، آرد یا چیزهایی دیگر نگهداری می کردند.
  16. دو کوزه ی کوچک سفالی

هنگامی که که خرید آنها کامل شد، مقداری از اثاثیه را ابوبکر و باقی را سایر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حمل کرده به خانه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بردند.هنگامی که لوازم خریداری شده به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشان داده شد، پیامبر آنها را زیر و رو کرده و گفت: خدا اینها را برای اهل بیت مبارک کند.[۲۹]

خانه امیرالمؤمینن (علیه السلام)[ویرایش]

خانه حضرت على (علیه السلام) در کنار مسجد، خانه ساده اى داشت که مجموع آن از یک اتاق خشت و گلى ، که در کف آن اتاق ، ماسه نرم ریخته شده بود خلاصه مى شد. آن اتاق با پوست گوسفند، فرش شده بود و یک عدد متکا که لایه آن از لیف خرما بود، در آن دیده مى شد.

این خانه براى شب زفاف مناسب نبود، پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) به على (علیه السلام) فرمود: در همین نزدیکى ، خانه اى را فراهم کن (اجاره کن ) تا همسرت را به تو تحویل دهم .

حضرت على (علیه السلام) عرص کرد: در این نزدیکى جز منزل حارثة بن نعمان منزلى نیست.پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: خانه هاى حارثه را براى مهاجران بى خانه گرفته ایم ، و اکنون شرم مى کنیم که باز از او تقاضاى منزل کنیم!

حارثه این سخن را شنید و به محضر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمد و متواضعانه عرض کرد: من و اموالم به خدا و رسولش تعلق دارد. پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم ) براى او دعا کرد، به این ترتیب خانه حارثه آماده شد و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) عروسى به آن جا رفت .

پس از مدتى حضرت على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) به خانه قبلى على (علیه السلام) باز گشتند، و فرزندان زهرا (سلام الله علیها) در همان خانه ساده چشم به جهان گشودند و بزرگ شدند. این خانه در کنار مسجد النبى بود که محل آن اکنون به نام خانه زهرا (سلام الله علیها) معروف است.[۳۰]

آماده سازی خانه برای زندگی[ویرایش]

از عایشه و ام سلمه روایت شده است که هر دو گفتند: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) ما را فرمود که فاطمه (سلام الله علیها) را آماده کنیم تا بر على (علیه السلام) داخل شود. ما به سراى آن دو رفته و با خاک نرم بیابان آن را فرش کردیم . آن گاه دو متکا را از لیف خرما پر کرده ، با دستمان لی فها را از هم جدا نمودیم . سپس ‍ به آنان غذایى از خرما و کشمش و آبى گوارا بدادیم . و تیرکى از چوپ را در نزدیکى سرایشان برافراشتیم تا لباسها و مشک آب را بر آن بیاویزند. ما ازدواجى بهتر از ازدواج فاطمه (سلام الله علیها) ندیدیم[۳۱]

مراسم عروسی[ویرایش]

وساطت زنان رسول خدا(ص)[ویرایش]

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:به مدت یک ماه با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نماز می خواندم و بدون اینکه درباره ی فاطمه علیهاالسلام چیزی به آن حضرت بگویم به منزل خود بازمی گشتم.[۳۲]ولی گاهی که خلوت می شد می فرمود: یا علی چه همسر نیکو و زیبائی نصیبت شد؟ بهترین زنان عالم را تزویج تو کردم.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:روزی زنان پیامبر به من گفتند: آیا می خواهی که ما از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بخواهیم تا فاطمه را به خانه ات بیاورد و شما زندگی مشترکتان را شروع کنید؟ گفتم: بله. وقتی آنها نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتند ام ایمن گفت: ای رسول خدا! اگر خدیجه علیهاالسلام زنده بود چشمانش در اشتیاق دیدار ازدواج حضرت فاطمه علیهاالسلام روشن می شد، همانا علی علیه السلام دوست دارد که فاطمه را به خانه اش ببرد، پس چشم آنها را به دیدار یکدیگر روشن نما تا چشمهای ما نیز روشن شود.

رسول خدا فرمود: چرا علی همسر خود را از من مطالبه نمی کند و شما را واسطه کرده است، در حالی که ما از خود او انتظار این کار را داشتیم. علی علیه السلام گفت: من گفتم: ای رسول خدا! من از شما خجالت کشیدم و حیا مانع از این امر می شد. [۳۳]

آماده سازی مقدمات عروسی[ویرایش]

پیامبر در این حال خطاب به همسران خود فرمود: کدام یک از شما حاضر(به کمک)هستید؟ ام سلمه گفت: من ام سلمه و این زینب و این فلان کس و فلان کس. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یکی از حجره های خانه را برای دخترم فاطمه و پسر عمویم علی آماده کنید. ام سلمه گفت: ای رسول خدا! کدام حجره را؟ پیامبر فرمود: حجره ی خودت را، و سپس به زنان خویش دستور داد تا فاطمه علیهاالسلام را زینت کنند و لوازم عروسی او را فراهم نمایند.

ام سلمه گوید: به فاطمه گفتم: آیا عطری برای خودت ذخیره نموده ای؟ گفت: آری. و یک شیشه عطر آورد و مقداری از آن را در میان دست من ریخت، چنان بویی از آن برخاست که تا آن زمان استشمام نکرده بودم![۳۴]

بخشیدن پیراهن عروس[ویرایش]

پیامبر خدا برای شب عروسی فاطمه علیهاالسلام پیراهنی آماده ساخت و ایشان پیراهن دیگری نیز داشت که پوشیده و اصلاح شده بود. شب عروسی او بود که بی نوایی در خانه ی پیامبر آمد و از ایشان لباس طلبید. حضرت فاطمه سلام الله علیها برخاست و نخست پیراهن اصلاح شده ی خویش را در بسته ای نهاد تا در راه خدا به او انفاق کند اما ناگهان آیه ی شریفه ی قرآن را به خاطر آورد که:

«لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون.»

«شما به اوج نیکی و نیکوکاری نخواهید رسید مگر آنکه از آنچه دوست می دارید در راه خدا انفاق نمایید.»

لذا «فاطمه(س)» بازگشت و پیراهن عروسی خویش را از تن درآورد و به آن زن بینوا انفاق کرد و خود همان جامه ی عادی خویش را پوشید.هنگامی که خواستند عروس گرانمایه را به خانه ی امیر مومنان ببرند، فرشته ی وحی فرود آمد و پس از سلام بر پیامبر گفت: ای پیامبر خدا! پروردگارت درود نثارت می کند و به من دستور داده است که سلام و درودی گرم نثار «فاطمه» نمایم و به همراه من ارمغانی از لباسهای بهشت نیز که از دیبای سبز تهیه شده است برای او فرستاده است.[۳۵]

ولیمه عروسی[ویرایش]

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من گفت: ای علی! غذای فراوانی برای عروسی و خانواده ات تدارک کن. و سپس فرمود: گوشت و نان را من می دهم، خرما و روغن به عهده ی تو. من خرما و روغن فراهم کردم و نزد پیامبر بردم، آن حضرت آستینهای لباسش را بالا زد و خرما را تمیز کرده در روغن ریخت و غذایی درست کرد که آن را «حیس» می گفتند، و گوسفند فربهی ذبح کرد، و نان فراوانی تدارک نمود، سپس به من گفت: هر کس را که دوست داری دعوت کن.[۳۶]

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: پس وارد مسجد شدم و دیدم که مسجد پر از صحابه ی پیامبر است، حیا کردم که در میان آن جمع عده ای را دعوت کنم و عده ای را دعوت ننمایم، پس بر یک بلندی قرار گرفتم و خطاب به همه گفتم: همه ی شما را به صرف ولیمه ی عروسی فاطمه (علیهاالسلام) دعوت می کنم. آنان پذیرفتند و گروه گروه به طرف خانه ی پیامبر حرکت کردند و من از کثرت جمعیت و قلت غذا خجالت می کشیدم، وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آنچه که در ذهن من می گذشت مطلع گردید، گفت: ای علی! من دعا می کنم که خدا به غذای شما برکت بدهد. علی علیه السلام گفت: آن جمعیت که تعداد آنها بیش از چهار هزار نفر بود همگی از غذا و آبی که فراهم کرده بودیم خوردند و نوشیدند و و سیر شدند ولی از غذا چیزی کم نشد.[۳۷]

سپس پیامبر دستور داد تا کاسه هایی را پر از غذا کردند و آنها را برای زنان خویش فرستاد و کاسه ای نیز پر از غذا کرد و فرمود: این کاسه نیز برای علی و فاطمه بماند.[۳۸]

کاروان مشایعت کننده حضرت فاطمه سلام الله علیها[ویرایش]

شب که فرا رسید پیامبر صلی الله علیه و آله به سلمان فرمود: بغله شهبایم را بیاور و پس از آماده شدن، پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را بر مرکب خود سوار کرده تا به خانه علی ببرد. پس سلمان افسار مرکب را در دست گرفته و رسول خدا صلی الله علیه و آله در پشت سر او قرار گرته بود، هم چنان که به راه خود ادامه می دادند ناگهان از پشت سر، سر و صدایی به گوشش رسید، نگاه کرد دید جبرئیل و میکائیل و اسرافیل هستند که به همراه گروهی از فرشتگان به زمین فرود آمده اند.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل! برای چه نازل شده اید؟در پاسخ گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده ایم تا فاطمه علیهاالسلام را به خانه علی ببریم، پس جبرئیل تکبیر گفت و میکائیل نیز تکبیر گفت و اسرافیل چنین کرد و سایر فرشتگان به دنبال این سه فرشته تکبیر سر دادند و به دنبال آنها پیامبر صلی الله علیه و آله تکبیر گفته و در آخر سلمان فارسی آوای تکبیر را سر داد و از آنها پس در مراسم عروسی و بردن عروس به خانه شوهر تکبیر گفتن سنت شد.[۳۹]

جابرگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و حمزه، عقیل و جعفر و سایر اهل بیت نیز در پشت سر فاطمه علیهاالسلام در حالی که شمشیرهای خود را کشیده بودند، به راه افتادند و زنان پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه دیگر زنان در پیشاپیش کاروان شادی حرکت کرده و ام سلمه و حفصه و معاذه مادر سعد سروده ای می خواندند و در سایر زنان با تکرار مصراع اول شادی خود را اظهار می کردند و سپس تکبیر سر می دادند تا این که داخل خانه علی شدند.[۴۰]

نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله به دختران عبدالمطلب و زنان مهاجرین و انصار دستور داد تا به همراه فاطمه علیهاالسلام بوده و شادی کنان رجز بخوانند و تکبیر بگویند و سخنی که مورد رضای خدا نیست بر زبان جاری نسازند.[۴۱]

توصیه های رسول خدا(ص) به حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)[ویرایش]

هنگامی که کاروان عروس به خانه رسید، پیامبر، امیر مومنان را فراخواند و پس از آمدن او دخت سرفرازش را خواست و دستش را گرفت و در دست علی علیه السلام نهاد و فرمود: «علی جان! خداوند دخت پیامبر را به تو مبارک سازد.»

و افزود:یا علی! هذه «فاطمه» ودیعتی عندک! یا علی! نعم الزوجه «فاطمه»! و یا «فاطمه»! نعم البعل علی!!

علی جان! این فاطمه است و امانت من نزد توست!فاطمه شایسته ترین همسر برای توست.

و آنگاه فرمود: ای «فاطمه» علی شایسته ترین شوهر است. و دستهای مقدس را بسوی آسمان گشود و نیایشگرانه زمزمه کرد که:

بار خدایا! نیکی ها و برکات خویش را بر این دو فرود فرست، و در فرزندان و نسل پاکشان برکت قرار ده!

بار خدایا! این دو تن محبوب ترین انسانها نزد من هستند، پس تو نیز آنان را دوست بدار و از سوی خویش حافظ و نگهبان بر آنان بگمار. بار خدایا! من این دو تن را با نسل پاکشان، از شیطان رانده شده و شرور و وسوسه های آن، به تو پناه می دهم.

آنگاه آبی خواست و جرعه ای از آن را به سبک خاصی متبرک ساخت و از آن قطراتی بر سر و سینه و میان شانه های دخت گرانقدر و داماد ارجمندش افشاند.

و دستور داد بانوان، عروس و داماد را در سرای جدیدشان به خدا سپارند و بروند.

عبادت در شب زفاف[ویرایش]

در شب ازدواج امام على (علیه السلام) فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را نگران و گریان دید، فرمود: چرا ناراحتى ؟ پاسخ داد: در پیرامون حال و رفتار خویش فکر کردم ، به یاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر به نام قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزى دیگر از این جا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت ، در این آغازین لحظه هاى زندگى ، تو را به خدا سوگند مى دهم که بیا تا به نماز بایستیم تا باهم در این شب خدا را عبادت کنیم [۴۲]

ثمره این ازدواج[ویرایش]

Ezdevaj-ali and fateme.jpg
ویژه نامه ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)

ثمره این ازدواج مبارک درخت گهربار امامت است . از این ازدواج مبارک این دو عزیز، چهار فرزند والاگُهر دیده به جهان گشودند، که به ترتیب سن عبارتند از: امام حسن مجتبی علیه‌السلام، امام حسین علیه‌السلام، زینب کبری سلام الله علیها، ام کلثوم سلام الله علیها و البته حضرت محسنعلیه‌السلام نیز پیش از تولد بر اثر ضربات دشمنان اسلام در رحم مادرش به شهادت رسید.[۴۳]

پانویس[ویرایش]

  1. پرش به بالا بن شهرآشوب‌، المناقب، ج 3، ص 357، قم‌، 1379 ق
  2. پرش به بالا شیخ طوسی، الأمالی، ص 43، دار الثقافة، قم، 1414ق.
  3. پرش به بالا إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 1، ص 364، مکتبة بنی هاشم، تبریز، 1381ق
  4. پرش به بالا سید بن طاوس، إقبال ص 584، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1367 ش
  5. پرش به بالا مجلسی، بحار الأنوار، ج 19، ص 192-193، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق
  6. پرش به بالا مجلسی، بحار الأنوار، ج 19، ص 192-193، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق
  7. پرش به بالا ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 18، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، 1410/1990.
  8. پرش به بالا امین، سید محسن ، أعیان الشیعة، ج 1، ص 313، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406 ق
  9. پرش به بالا انصاری، اسماعیل،الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء،ج‌4،ص21، دلیل ما، قم، 1428ق
  10. پرش به بالا ابن عبد البر، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب ، ج 4، ص 1893، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، 1412/1992.
  11. پرش به بالا ابن سعد، طبقات، ج ۸، ص ۱۱،در سنن نسائی آمده است:پیغمبر(ص) در پاسخ آنان گفت: «فاطمه خردسال است» و چون علی(ع) او را از وی خواستگاری کرد، پذیرفت.(نسائی، سنن، ج ۶، ص ۶۲؛ فاطمـه الزّهراء، ص ۲۵، ج ۲)،الصواعق المحرّقه، ص ۱۶۲ و رجوع به انساب الاشراف، ص ۴۰۲ شود،بحار، ص ۹۲ و نک: فصل «گزیده ای از شعرای عربی ».
  12. پرش به بالا مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص 345/ تذکرة الخواص، ص 306.
  13. پرش به بالا نسائی، سنن، ج ۲، ص ۳۱.
  14. پرش به بالا الریاض النضر، ج ۲، ص ۱۸۲؛ الغدیر، ج ۳، ص ۲۰
  15. پرش به بالا علامه محمد باقر مجلسی (ره) ،ترجمه جلد 43 بحارالنوار 43 ، 441
  16. پرش به بالا الأمالی للطوسی : ص ۳۹ ح ۴۴ ، بشارة المصطفى : ص ۲۶۱
  17. پرش به بالا الأمالی للطوسی : ص ۳۹ ح ۴۴ ، بشارة المصطفى : ص ۲۶۱
  18. پرش به بالا علامه محمدباقر مجلسی،ترجمه جلد 43 بحارالنوار،ص 288
  19. پرش به بالا بحارالانوار ج 43/ 107
  20. پرش به بالا حسن زاده آملی؛ حسن، شرح فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة، ص178
  21. پرش به بالا علامه محمد باقر مجلسی ، ترجمه 43 بحارالنوار ، ص 409
  22. پرش به بالا همان 358
  23. پرش به بالا اضی نورالله تستری، احقاق الحق، ج 8، ص 351.
  24. پرش به بالا زندگانی حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ( ترجمه جلد 43 بحارالانوار )، ص 358
  25. پرش به بالا زندگانی حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ( ترجمه جلد 43 بحارالانوار )، ص 358
  26. پرش به بالا محمد کاظم قزوینی ، فاطمه زهرا سلام الله علیها از ولادت تا شهادت ، ص 189
  27. پرش به بالا زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها (ترجمه و تحقیق از جلد ۴۳ بحار الانوار)، روحانی علی آبادی، محمد، مهام، تهران ،١٣٧٧ش، ص 417
  28. پرش به بالا علامه محمد باقر مجلسی ،زندگانی حضرت زهرا(س)( ترجمه جلد 43 بحار) ، ص 361
  29. پرش به بالا همان ، 361
  30. پرش به بالا ریاحین الشریعه ، ج 1، ص 92.
  31. پرش به بالا چهل حدیث در فضایل محمد(صلى الله علیه و آله و سلم )، ص 50.
  32. پرش به بالا علامه محمد باقر مجلسی ،زندگانی حضرت زهرا(س)( ترجمه جلد 43 بحار) ، ص 361
  33. پرش به بالا همان ، 363
  34. پرش به بالا همان ، 363
  35. پرش به بالا محمد کاظم قزوینی ، فاطمه زهرا سلام الله علیها از ولادت تا شهادت ، ص 199-200
  36. پرش به بالا همان، 364
  37. پرش به بالا همان ، 364 و 365
  38. پرش به بالا همان ، 365
  39. پرش به بالا فاطمه علیها السلام الگوی حیات زیبا، محمد جواد مروجی طبسی، به نقل از کشف الغمه، ج 1، ص 368.
  40. پرش به بالا فاطمه علیها السلام الگوی حیات زیبا، محمد جواد مروجی طبسی، به نقل از بحار الأنوار، ج 43، ص 115.
  41. پرش به بالا فاطمه علیها السلام الگوی حیات زیبا، محمد جواد مروجی طبسی
  42. پرش به بالا نهج الحیاة ، فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، ص ‍ 35.
  43. پرش به بالا الارشاد (شیخ مفید)، ص 342.

منابع[ویرایش]

  • جعفر سبحانی، فروغ ولایت.
  • فاطمه زهرا سلام الله علیها از ولادت تا شهادت ، قزوینی محمد کاظم،ترجمه و نگارش علی کرمی فریدنی،نشر مرتضی 1384،چاپ پنجم
  • زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها ترجمه ی جلد 43 بحارالأنوار،علامه محمد باقر مجلسی ، ترجمه سیّد محمّد قائم فرد ، عطر عترت 1389
  • ۳۶۰ داستان از فضایل مصائب و کرامات فاطمه زهرا (س)،عباس عزیزی
  • ارشاد / ترجمه، شیخ مفید / مترجم محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامیة، تهران،1380 ش
  • فاطمه علیها السلام الگوی حیات زیبا، محمد جواد مروجی طبسی
  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

شهادت مظلومانه حضرت امام جوادعلیه السلام برتمام مسلمانان عالم تسلیت باد

قال الجوادعلیه السلام : موت الانسان باالذنوب اکثرمن موته بالاجل وحیاته بالبراکثرمن حیاته بالعمر-الفصول المهمه 274-275

مرگ انسان به سبب گناه بیش ازمرگ بااجل است وزندگی به خاطرنیکوکاری بیش اززندگی عمروسال است (برخی ازگناهان سبب کوتاهی عمروبرخی ازکارهای نیک سبب طول عمرانسان می شود)

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

درادامه مباحث گذشته مطرح گردید پیامبرگرانقدراسلام 120مرتبه به معراج تشریف بردند2مرتبه معراج جسمانی وروحانی و118 مرتبه معراج روحانی

پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمودبرروی دراول جهنم نوشته شده است ،من رجا الله سعدومن خاف الله امن والهالک المغرورمن رجا الله وخاف سواه

هرکس امیدورجابه خداداشته باشدرستگارمی گرددوهرکس ازخدابترسددرامان است وهرکس امیدش به غیرخداباشدوازغیرخداحساب ببردوبترسدفریب خورده وهلاک می گردد.

درروایتی امیرالمومنین علی علیه السلام نام طبقات دوزخ رااینگونه بیان فرموده است 7- پایین ترین طبقه دوزخ جهنم است وآن چاهی است وقتی درش بازمی شودهمه جهنم شعله ورمی شود6-لظی آتش آن خالص وبی دوداست وپوست رامی کند 5-حطمه درهم کوبنده و خورد کنننده است 4- سقروماادراک ماسقرلاتبقی ولاتذرلواحه للبشرنه به حال خودباقی می گذاردونه رها می کند3-جحیم  دوزخیان برروی سنگی آتشین می ایستندومغزسرشان چونان دیگ جوشان می جوشد2- سعیر آتش فروزان 1-هاویه مالک دوزخ آب ازمس گداخته پرازآتش وچرک و کثافت که ازپوست بدن هایشان انباشته شده به جهنمیان می نوشاندباحرارت زیادگوشت صورتهایشان درآن خواهدریخت .

ماخذ: کتاب عالم برزخ وقیامت استاد مسعودعالی ج 5

  • محمد مزینانی