هدایت

معارف اسلامی

هدایت

معارف اسلامی

بایگانی
  • ۰
  • ۰


Image result for ‫شیخ حسنعلی نخودکی‬‎

قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: عارفِ کامل، سالک زاهدِ صاحب کرامت، حاج شیخ حسنعلی فرزند علی اکبر مقدادی اصفهانی، در سال 1279 در نیمه ماه ذی القعده، در خانواده ای متدین، زاهد و متقی و دوستدار اهل علم، چشم به جهان گشود.

 

حسنعلی در خانواده ای دیندار و پرهیزکار پرورش یافت و در این کانون گرم و صمیمی از تعلیمات پدر خود نیز بهره های فراوانی کسب نمود. این پدر شایسته، فرزندش را از هفت سالگی نزد حاج محمدصادق تخت پولادی که دارای نفسی گرم بود، راهی نمود و حاج شیخ حسنعلی نخودکی تا یازده سالگی که استادش وفات یافت، در خدمت او بود. فرزند مرحوم شیخ حسنعلی در این باره می نویسد: «پدرم از همان کودکی زیر نظر حاجی به نماز و روزه و انجام مستحبات و نوافل شب و عبادت پرداخت و تا یازده سالگی پیوسته مورد لطف و مرحمت خاص استاد خود بود...»
پس از آن شیخ در زادگاهش اصفهان، مقدمات و ادبیات عرب را فراگرفت و همچنین فقه، اصول، فلسفه و منطق را، و در سال 1304 ﻫ.ق رهسپار نجف گردید و پس از کسب فیض از محضر اساتید آن دیار در سال 1311 ﻫ.ق راهی ایران گردید و در مشهد مقدس اقامت گزید. اقامت ایشان در مشهد، چهار سال بطول انجامید و در سال 1315 ﻫ.ق دوباره به اصفهان و از آنجا راهی نجف اشرف گردید و تا سال 1318 ﻫ.ق در آنجا ماند و سپس در سال 1319 ﻫ.ق به اصفهان و سپس به شیراز سفر نمود و در آنجا بعد از ظهرها به فراگیری کتاب قانون ابوعلی سینا نزد طبیب مشهور عصر، حاج میرزا جعفر طبیب پرداخت و صبح ها نیز در مطب آن طبیب بزرگوار به مداوای مریضان و نسخه نویسی مشغول بود.

رفع مشکل مردم در اولویت!
با این که شیخ حسنعلی را از عالمان بزرگ زمان خود دانسته اند و بسیاری از علوم را نزد فقها و عرفای بزرگ زمان خود تحصیل نموده بود، اما به دلیل توجه زیاد مردم و بیماران به او، می توان گفت که او خود را وقف خدمت به مردم و مداوای بیمارانشان کرده بود. آیت الله مروارید که از شاگردان ایشان بوده است می گوید:
«
هر روز جلوی منزل او و حتی در محل تدریس او؛ بیماران صف می کشیدند و از او دعا می خواستند و آن بزرگ، همیشه با روی خوش با آن ها برخورد می کرد و گاهی برای پیدا کردن نوعی از گیاهان دارویی، به کوه ها و نواحی اطراف مشهد می رفت، ولی با این حال، تا آن جا که فرصت داشت به تدریس و پرورش شاگردان خود می پرداخت؛ اما به دلیل شهرت او در استجابت دعا و مداوای بیماران، از شاگردان و کرسی تدریس او اطلاعات کمی در اختیار می باشد».
شیخ حسنعلی و پدر گرامی اش، خود را وقف خدمت به اهل البیت (ع) و فرزندان آن بزرگواران نموده بودند، به نحوی که از حکایات زندگی آن عالم ربانی فهمیده می شود، به طوری که ایشان نسبت به خدمت به سادات، اهتمام ویژه ای داشته است؛ به ترتیبی که ایشان در آخرین روز عمر خود در وصیت خویش به فرزندش چنین فرمودند:
«
بدان که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده ی خدا می شود و به عکس انجام مستحبات، مرتبه او را ترقی می بخشد. بدان که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیدم، به برکت بیداری شب ها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است؛ ولی اصل و روح این اعمال، خدمت به ذراری ارجمند رسول اکرم (ص) است».
سپس فرزندش را به ادای نمازهای یومیه در اول وقت و تلاش در انجام حوایج مردم سفارش کرده و می گوید: «سوم آن که سادات را بسیار گرامی و محترم شماری و هر چه داری، در راه ایشان صرف و خرج کنی و از فقر و درویشی در این کار پروا نمایی»

از دست دادن مناصب دنیوی اهمیتی ندارد!
یکی از جلوه های بارز شخصیت عالم فرزانه، زهد و بی اعتنایی وی نسبت به دنیا و مظاهر دنیوی بوده است. وی از مناصب دنیوی دوری می نمود و پیوسته به یاران و دوستان سفارش می کرد که از این مناصب پرهیز کنند و از دست دادن آن را مهم ندانند. او عامل عمده ی سعادت و خوشبختی انسان را تقوی می دانست و می فرمود: «بالتقوی بلغنا ما بلغنا». اگر در این راه تقوی نباشد، ریاضت ها و مجاهدت ها جز خسران، ثمری ندارد و نتیجه ای جز دوری از درگاه حق تعالی نخواهد داشت، و ایشان در جواب یکی از دوستانش این گونه می نویسد: «... مادام که چشم بر این متاع بی قدر و این دنیای پست دوخته ای، بدان که معامله تو با زیان همراه و اساس معنویت همچنان تباهی است، و گمان مبر که زیرکانه عمل می کنی؛ پس از این خانه هلاکت، خود را رها کن و روی به سوی خانه ی آخرت نما تا روی تو خرم گردد و دیده ات به سوی پروردگار ناظر و روشن گردد»

بازگشت روح به جان شیخ!؟
شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، سرانجام پس از سال ها خدمت به مردم و کسب مراحل عالی کمال، در هفدهم شعبان سال 1361 ﻫ.ق جهان فانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت و جمعیت زیادی از مردم ایران در شهرهای مختلف و به ویژه شهر مشهد مقدس، در فوت او به سوگ نشستند.
وی از جمله مردان بزرگی بود که مقام مرگ اختیاری را کسب کرده بود و دو ماه قبل از رحلتش، اطرافیان و فرزندش را از روز مرگ خویش آگاه نمود و حتی یکبار قبل از تاریخ فوت، روح بلندش از بدن خارج شد؛ اما با توسل به امام علی بن موسی الرضا (ع)، برای انجام برخی وصایا، دوباره حیات ظاهری یافت و چنانچه روایت شده است، ایشان در روزهای آخر عمر، جز سادات، کسی دیگر را بر بالین خود راه نمی داد و سرانجام نیز پیکر پاکش روی دست هزاران نفر از ارادتمندانش تا دِهِ سمرقند تشییع گردید و در آن جا بنابر وصیتش با آب روان غسل داده شد و سپس در صحن عتیق حرم مطهر امام رضا (ع) در ماه شعبان، در کنار ایوان عباسی به خاک سپرده شد.

کراماتی خارق العاده
یکی از دلایل عمده ی مشهور شدن حاج شیخ حسنعلی، کرامات بی شمار وی بوده است که خاص و عام به طور مستقیم شاهد آن بوده اند، به نحوی که آیت الله مرعشی نجفی در کتاب «المسلسلات فی الإجازات» جلد 2 در این باره می نویسند: «او در بین مردم به مستجاب الدعوه بودن شناخته شده بود و بسیاری از حاجت مندان و بیماران به او پناه می بردند؛ پس او برای آن ها دعا می کرد یا برای آن ها دعاها و حرزهایی می نوشت و به این وسیله گرفتاری آن ها را برطرف می شد و بیماران آن ها شفا می یافتند...

رهایی از دام قوش آبادی، در یک لحظه!
درباره ی یک نمونه از کرامات ایشان از مرحوم سید ابوالقاسم هندی نقل شده است که وی فرموده است: «روزی در خدمت حاج شیخ حسنعلی به کوه (معجونی) از کوهپایه های مشهد رفته بودیم. در آن هنگام مردی یاغی به نام محمد قوش آبادی که موجب ناامنی آن نواحی گردیده بود از کناره کوه پدیدار شد و اخطار کرد که: اگر حرکت کنید، کشته خواهید شد!
در این بین مرحوم حاج شیخ به من فرمودند: وضو داری؟ عرض کردم: آری.
آن گاه دست مرا گرفتند و گفتند: چشم خود را ببند، پس از چند ثانیه که بیش از دو سه قدم راه نرفته بودیم فرمودند: چشمانت را باز کن؛ و چون چشم گشودم، دیدم که که نزدیک دروازه ی شهر می باشیم!
بعدازظهر آن روز، خدمت ایشان رفتم و فرمودند: قضیه صبح را با کسی در میان نگذاشتی؟ گفتم: خیر.
سپس ایشان فرمودند: تو باید زبانت را در اختیار داشته باشی و بدان که تا من زنده ام، از این ماجرا نزد کسی سخنی نگویی، وگرنه موجب مرگ (نابهنگام) خود خواهی شد!

آگاهی از باطن دو فرد شراب خوار و تارک الصلاة
فرزند بزرگوار شیخ حسنعلی در روایتی دیگر می نویسد؛ روزی دو تن از کسبه بازار مشهد برای من تعریف کردند که: از تنگی معشیت سخت در فشار بودیم و برای رفع این گرفتاری تصمیم گرفتیم تا به حضور حاج شیخ حسنعلی اصفهانی شرفیاب شویم. وقتی رسیدیم، دیدیم که جماعتی در انتظار و در نوبت بودند و ما هم منتظر نشستیم. اما ناگهان حضرت شیخ ما دو تَن را از میان آن گروه، به نزد خود طلبید و به یکی از ما فرمودند: تو باید کاری بکنی ولی نمی کنی، و به دیگری فرمودند: تو کاری که نباید بکنی؛ انجام می دهی. بروید و به وظیفه خود عمل نمایید تا وضع شما سر و سامان پیدا کند. اعتراف می کنیم که یکی از ما نماز نمی گزارد و آن دیگری شراب می نوشید. پس از آن به توصیه حاج شیخ وظایف خود را مراعات نمودیم و در اثر آن، معیشت ما از تنگی به وسعت و افزایش رزق و روزی تبدیل گردید

رفع غده های سرطانی با خاک مزار شیخ!
بی تردید، افراد دارای جایگاه و مقام در نزد پروردگار، پس از فوت خود نیز واسطه ی خیر میان بندگان با ذات اقدس الهی می گردند و شاید یکی از گزارش های جالب و مستند، روایت زیر باشد به نحوی که در کتاب نشان از بی نشانی، جلد 2 آمده است که؛ شخصی از اهالی یزد برای فرزند شیخ حسنعلی نقل نموده است: چندی قبل یکی از دوستانم مبتلا به سرطان غده گردن شد و دکترها گفتند باید عمل کند. این شخص تصمیم گرفت تا ابتدا به مشهد مشرف شود و بعد برای عمل آماده گردد.
هنگامی که مشرف می شود، در صحن مطهر افراد زیادی را می بیند که پشت پنجره فولاد برای رفع بیماری های خود به حضرت متوسل شده اند و دخیل بسته اند. در این حال حضور حضرت عرض می کند: آقا من آمده ام از شما شفای بیماری خود را بگیرم، ولی در حال حاضر مرا شفا ندهید و در عوض این بیماران را شفا عنایت فرمایید. پس از گفتن این جملات با دلی شکسته سر مقبره حاج شیخ حسنعلی می رود و فاتحه می خواند و عرض می کند، من از امام رضا (ع) استدعا نمودم که مرا شفا ندهد و در عوض این بیماران را که دخیل بسته اند را شفا دهد. حال آمده ام و شفای خود را از شما می خواهم؛ و دست روی قبر مالیده و از خاکِ رویِ سنگ به گردن خود و روی غده ها می مالد. بعد از یکی دو روز غده ها به کلی از بین می رود. وقتی که به طهران برمی گردد و نزد طبیب خود که گویا فرد حاذقی نیز بوده است می رود، مقایسه عکس ها سبب تعجب پزشک می شود و می پرسد چه کردی که خوب شدی؟ غده ها چه شد؟ ولی وی هیچ نگفته و آن راز را در سینه خود نگه می دارد!

منابع:
1- مقدادی اصفهانی، علی. نشان از بی نشان ها. تهران: جمهوری، 1375، جلد 1 و 2.
2-
فروغی، نعمت الله. گلشن ابرار، قم: نورالسجاد، 1386، جلد 6.
3-
احمدی جلفایی، حمید. 40 قطب عرفانی، قم: نسیم ظهور، 1391.
4- م. کدخدازاده، ر. عباسی. کشف و کرامات عارفان، قم: بیت الاحزان، 1390.

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰


Related image

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰


آداب سلوک از منظر علامه حسن‌زاده آملی/۴

ماجرای زندانی‌ شدن علامه حسن‌زاده آملی در عالم مکاشفه

Image result for ‫علامه حسن زاده آملی‬‎

یکی از درس‌های بزرگی که از سال‌ها حضور در محضر علامه حسن زاده آملی گرفتیم، سکوت و کم‌گویی ایشان بود، با آمدن استاد به محل درس هاله‌ای از سکوت بر مجلس حکمفرما می‌شد و تا آغاز رسمی درس، مجلس این چند دقیقه، مجلس سکوت بود.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، علامه حسن حسن‌زاده آملی متولد 1307، روحانی مجتهد، عارف، فیلسوف متأله و مدرس دروس حوزوی است، وی که تاکنون 85 بهار را پشت سر گذاشته است، یکی از اساتید مطرح اخلاق است که در فلسفه، عرفان، فقه، اصول، ادبیات، ریاضیات، علم فیزیک و شیمی و بسیار علوم دیگر نیز تخصص دارد. بازخوانی سخنان اخلاقی این عارف بالله که در کتاب «صراط سلوک» جمع‌آوری شده، خالی از لطف نیست.

*پرحرفی و قساوت قلب

شیخ طوسی از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کند که آن حضرت فرمودند: «در غیر یاد خدا، زیاد سخن نگویید، زیرا سخن زیاد در غیر یاد خدا، سبب قساوت قلب می‌شود؛ چه اینکه، دورترین مردم از خدا کسی است که قساوت قلب داشته باشد». شیخ طوسی این حدیث را به عنوان اولین حدیث کتاب «امالی» خود قرار داده است و این حکایت از عنایت خاص ایشان به آن حدیث و به این مطلب است.

شیخ کلینی نیز، آن را به اندک اختلافی از امام صادق(ع) نقل کرده است که امام صادق(ع) فرمودند: حضرت مسیح(ع) می‌فرمودند: «در غیر یاد خدا، زیاد سخن مگویید، زیرا کسی که در غیر یاد خدا زیاد سخن می‌گویند، قسی‌القلب و سخت دل می‌شوند، گرچه خودشان ندانند».

*مجلس سکوت!

حضرت استاد به حق عامل به این دستورالعمل هستند سنجیده و کم، ولی عمیق سخن می‌گفتند، در درس از سخنان حاشیه‌ای و زینت بخش پرهیز می‌کرده و گزیده گوی بودند و نغزپرداز و حقیقتاً مصداق این شعر که:

کم گوی و گزیده گوی چون در/ تا ز اندک تو جهان شود پر

یکی از درس‌های بزرگی که از سال‌ها حضور در محضر استاد علامه حسن زاده آملی گرفتیم سکوت و کم گویی ایشان بود، با آمدن حضرت استاد به محل درس هاله‌ای از سکوت بر مجلس حکمفرما می‌شد و تا آغاز رسمی درس، این چند دقیقه، مجلس، مجلس سکوت بود.

*دهان، باب ‌الله است

آن روز نیز حضرت استاد به سالکان وادی عشق و معرفت هشدار دادند: دهان باب ‌الله است، صادرات و وارداتش را کنترل کنید، دهان گوش جان است، سعی کنید چانه‌تان را عقل بچرخاند.

*بهترین جواب

یکی از شاگردان حضرت استاد در این زمینه این چنین می‌نویسد: حکیم فرزانه علامه حسن‌زاده آملی نقل فرموده است: که هر گاه کسی با مرحوم علامه طباطبایی به مسافرت می‌رفت تا از علامه سؤالی نمی‌کرد، علامه با احدی سخن نمی‌گفت.

باید دانست که هر پرسشی را نیز نباید پاسخ گفت و این نشانه معرفت است، روزی در محضر درس استاد علامه حسن زاده آملی از فیض معرفت آن حضرت بهره می‌جستیم، شخصی از استاد پرسشی کرد. استاد فرمودند: بسیار خوب! چون جلسه درس به پایان رسید، آن شخص به استاد عرض کرد: آیا بسیار خوب هم جواب است؟ آقا فرمودند: بله و بهترین جواب همین بود!

*زندانی در عالم مکاشفه

حضرت استاد در این خصوص مکاشفه‌ای را نقل می‌فرمایند: در سحر شب یکشنبه 5 مردادماه 1348 بعد از ادای نافله شب و نافله و فریضه صبح در اربعینی که ذکر جلاله «الله» را هر روز بعد از نماز صبح به عددی خاص داشتم، بعد از این ذکر به توجه نشستم که ناگهان جذبه و حالتی دست داد و بدن طوری به صدا در آمد و می‌لرزید، آن چنان صدایی که مثلاً تراکتور روی سنگ‌های درشت و جاده ناهموار می‌رود، دیدم که جانم از بدنم مفارقت کرد و متصاعد شد ولی در بدنی مثل بدن عالم خواب قرار دارد، تا قدری بالا رفت.

دیدم در میان خانه‌ای مانند پرنده‌ای که در خانه‌ای در بسته گرفتار شده است و به این طرف و آن طرف پرواز می‌کند و راه خروج نمی‌یابد، تخمیناً در مدت یک ربع ساعت گرفتار بودم و به این سو و آن سو می‌شتافتم، دیدم در این خانه زندانیم، نمی‌توانم به در بروم، سخنی از گوینده‌ای شنیدم و خود او را ندیدم که به من گفت: این محبوس بودنت بر اثر حرف‌های زیاد و بیخود تو است، چرا حرف‌هایت را نمی‌پایی!؟

من در آن حال چندین بار خدای متعال را به پیغمبر خاتم(ص) برای نجاتم قسم دادم و به تضرع و زاری افتادم که ناگهان چشمم به طرف شمال خانه افتاد که دیدم دریچه‌ای که یک شخص آدم بتواند به در رود برویم گشوده شد، از آنجا در رفتم و پس از به در آمدن چندین به سوی مشرق در طیران بودم و دوباره به جانب قبله رهسپار شدم.

و هنگامی که از حبس رهایی یافتم، یعنی از خانه به در آمدم، آن خانه را بسیار بزرگ و مجلل دیدم، که در میان باغی بنا شده است و آن باغ را نهایت نبود و آن را درخت‌های گوناگون پر از شکوفه سفید بود که در عمرم چنان منظره‌ای ندیدم.

و می‌بینم که به اندازه ارتفاع درخت‌ها در هوا سیر می‌کنم به گونه‌ای که رویم، یعنی مقادیم بدنم همه به سوی آسمان است و پشت به سوی زمین و به اراده و همت و فرمان خود نشیب و فراز و بسیار خدای متعالی را به پیغمبر خاتم و همه انبیاء قسم دادم که کشف حقایقی برایم دست دهد و در همین حال به خود آمدم.

آن محبوس بودن چند دقیقه، بسیار در من اثر بد گذاشت به گونه‌ای که بدنم خسته و کوفته شده بود و سرم و شانه‌هایم همه سخت درد گرفت و قلبم به شدت می‌زد.

*ذکر سکوت!

روزی حضرت استاد در محفل درس فرمودند: یکی از دوستان می‌گفت، در مراقبتی که داشتم، مکاشفه‌ای روی داد به حضور حضرت رسول الله الاعظم(ص) شرفیاب شدم از آن حضرت ذکر خواستم، فرمودند: من به شما ذکر سکوت می‌دهم.

انتهای پیام/ک

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

یادخدا


Image result for ‫فرزندان علامه حسن زاده آملی‬‎

 
  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰


علامه حسن زاده آملی

 


خانواده به جهت رشد و پویایی حیات جامعه بشری و بقای نسل در آن، از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و به عنوان یکی از نهادهای مهم اجتماعی محسوب می‌شود؛ چرا که تمامی افراد در جامعه در همین کانون رشد یافته و وارد محیط اجتماع می‌شوند.


و چه بسیار حائز اهمیت است پرورش و نوع ارتباطات در این کانون، چرا که هر چه این تربیت اصولی‌تر و دقیق‌تر باشد، شخص بالغ‌تر و کامل‌تر وارد اجتماع خواهد شد. و چه ارتباطی اصولی‌تر و دقیق‌تر از ارتباط اسلامی و دینی!

امام رضا علیه السلام فرمود:‌ «أحسن الناس یمانا أحسنهم خلقا و الطفهم بأهله و أنا ألطفکم بأهلی؛ کسی که ایمانش برتر از دیگران است، اخلاقش نیکوتر و به خانواده‌اش مهربان‌تر است و من نسبت به خانواده‌ی خود، مهربان‌ترم». (بحارالانوار،ج 68، ص 387)

 

خاطره ای از آیت الله حسن زاده آملی

... در آمل در مسجد سبزه میدان مشغول درس و بحث و اقامه نماز شدم(در تعطیلات تابستان بوده که ایشان قم را ترک میکرده). 
روز دوم پس از نماز به منزل آمدم. پس از ناهار آماده استراحت شدم، ولی بچه ها با سر و صدا و بازی نگذاشتند، من که خسته بودم با بچه ها و مادرشان دعوا کردم، در حالی که نباید دعوا می کردم، بالاخره در محیط خانواده پدر باید با عطوفت رفتار کند.
پس از لحظاتی ناراحت شدم، به حدی که اشکم جاری شد. از خانه بیرون رفتم و مقداری میوه و شیرینی برای بچه هاخریدم تا شاید دلشان را به دست آورم و از ناراحتیم کاسته شود
جناب رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: دلی را نشکن که اگر شکسته شد قابل التیام نیست، چنانچه اگر ظرف سنگینی شکست، با لحیم اصلاح نمی شد.

زمین و آسمان بر من تنگ شد و احساس کردم که نمی توانم در آمل بمانم. از آمل بیرون آمده، به قصد عزیمت به تبریز و محضر آقا سیدمحمدحسن الهی عازم تبریز شدم.

امام رضا علیه السلام فرمود :‌ «کسی که ایمانش برتر از دیگران است، اخلاقش نیکوتر و به خانواده‌اش مهربان‌تر است و من نسبت به خانواده‌ی خود، مهربان‌ترم»

در منزل ایشان پس از لحظاتی احوالپرسی اظهار داشتند: من نمی دانستم شما قم هستید یا آمل؟ لذا می خواستم نامه ای به اخوی (علامه طباطبائی) بنویسم تا نامه را به شما برسانند.
با تعجب عرض کردم: آقا چه اتفاقی افتاده که می خواستید مرا در جریان بگذاری؟ 
فرمودند: من خدمت آقای قاضی مشرف شدم و سفارش شما را به ایشان کردم. ولی حاج آقای آملی! (استاد خیلی مودب بودند و مرا حاج آقای آملی خطاب می کردند) ایشان از شما راضی نبودند
با شنیدن این جمله تا لاله گوش سرخ شدم، عرض کردم: آقا چطور؟ چرا راضی نبودند؟ 
فرمودند: ایشان به من گفتند: آقای آملی چطور هوس این را دارد در حالی که با عائله اش اینطور رفتار می کند؟
بعد فرمود: حاج آقای آملی! داستان رفتار با عائله چیست؟
زبانم بند آمد و اشکم جاری شد و بالاخره به ایشان ماجرا را عرض کردم
فرمود: آقا! چرا؟ اینها امانت خدا در دست ما هستند
به قم بازگشتم و کل ماجرا را نیز خدمت آقای علامه طباطبائی عزیز عرض کردم و ایشان هم تعجب کرد و پس از سکوت زیادی فرمود: «آقای قاضی بزرگمردی بود

مهربانی با خانواده، رتبه ی دیگری برای ایمان است که در تداوم و آرامش زندگی نقش اساسی دارد.

همان گونه که عقوق والدین عبارت است از : خشم آوردن، شکستن دل و آزردن خاطر ایشان به هر نوع که دل ایشان آزرده شود عقوق حاصل می شود و آدمی مستحق عذاب الهی و بلای غیر متناهی می گردد، خواه به زدن باشد یا دشنام دادن یا صدا به ایشان بلند کردن یا تیز بر ایشان نگریستن، این عاق می تواند از جانب فرزندان نیز باشد؛ در حالی که آنان فرزندان نیکو و شایسته ای هستند و حقوق آنان از جانب والدین رعایت نمی گردد

اخلاق و رفتار بسیاری از مردم در اجتماع خوب است اما اخلاق و رفتار آن ها با خانواده ی خود مطلوب نیست، همسر و فرزندان وی از دست آن ها راضی نیستند.

پدران باید متوجه باشند که با خانواده خود مهربان باشند، خشونت و تند خویی با خانواده باعث دلسردی همسر و فرزندان از پدر خانواده می شود که این خود آسیب های جدی برای فرزندان به دنبال خواهد داشت. چقدر خوب است که با رفتار خود احترام و محبت را به فرزندانمان آموزش دهیم.

سکونى از امام صادق(علیه السلام) و او از پدرانش نقل مى‏کند که پیامبر خدا(صلوات الله علیه) فرمود: بر پدر و مادر در صورتى که فرزندشان صالح باشد رعایت همان چیزى لازم است که رعایت آن بر فرزند لازم است. (الخصال/ ترجمه جعفرى/ ج‏1/  91) از این رو همان گونه که عقوق والدین عبارت است از : خشم آوردن، شکستن دل و آزردن خاطر ایشان به هر نوع که دل ایشان آزرده شود عقوق حاصل می شود و آدمی مستحق عذاب الهی و بلای غیر متناهی می گردد، خواه به زدن باشد یا دشنام دادن یا صدا به ایشان بلند کردن یا تیز بر ایشان نگریستن، این عاق می تواند از جانب فرزندان نیز باشد؛ در حالی که آنان فرزندان نیکو و شایسته ای هستند و حقوق آنان از جانب والدین رعایت نمی گردد.

فرآوری: محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰


مباحث مدیریتی 24به استنادآیات قرآنی

قدرت و بصیرت

وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ أُولِی اْلاَیدی وَ اْلابْصارِ(ص، 45)

از پیامبران پیشین، ابراهیم و یعقوب و اسحاق، یاد‌کن که دارای قدرت و بصیرت بودند.

231.رهبران و مدیران باید دارای قدرت (برای انجام مسؤولیت‌) و بصیرت (برای شناخت مسؤولیت) باشند.

برخورد قاطع با تخلف

قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ ‏(ص، 77)

خداوند خطاب به ابلیس (شیطان) فرمود: از این درگاه بیرون برو.

232.در برخورد با تخلفاتی که موجب تجرّی دیگران می‌شود و یا آنقدر بزرگ است که بخشش آن بی‌قانونی را به دنبال می‌آورد، برای حفظ سازمان، اخراج و تنبیه شدید متخلف لازم است.

مسؤولیت و مؤاخذه

وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ ... (زمر، 7)

هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد. (هر کس به خاطر گناه خودش مؤاخذه می‌شود.)

233.هرکس مسؤول کار خویش است و نمی‌توان همه کارکنان را به خاطر کم‌کاری یک نفر مؤاخذه نمود. همیشه باید سبب شناسایی شود و با آن برخورد شود.

آگاهی از محیط

فَلا یغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ (غافر، 4)

ای پیامبر! حرکت‌های نظامی کفار در شهرهایشان تو را نفریبد.

234.مدیران سازمان‌ باید از تحرکات و برنامه‌های رقبا آگاهی داشته باشند تا غافلگیر نشوند.

گذشته و آینده

فَینْظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ... ‏(غافر، 82)

در زمین سیر کنید تا عاقبت کسانی را که قبل از شما بوده‌اند ببینید.

235.مدیران در محاسبات خود، فقط وضعیت فعلی سازمان و کارکنان را نبینند، بلکه شایسته است ضمن بررسی و اطلاع کامل از وضعیت گذشته، عاقبت‌اندیش نیز باشند.

اعتمادسازی

إِنّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ ‏(دخان، 18)

ای مردم! من برای شما پیامبری امین بوده‌ام!

236.مدیران باید اعتماد افراد سازمان را به خود جلب نمایند، زیرا اعتماد متقابل، موجب اطاعت‌پذیری بیشتر می‌گردد.

زمان شناسی

فَأَسْرِ بِعِبادی لَیلاً ... ‏(دخان، 23)

ای موسی! بندگان مرا شبانه از سرزمین مصر کوچ بده.

237.دخیل کردن عنصر زمان در برنامه‌ریزی‌های سازمانی، عاملی کلیدی در موفقیت یا عدم توفیق است.

بیان دلیل توبیخ

ذلِکُمْ بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللّهِ هُزُوًا وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا ... ‏(جاثیه، 35)

این عذاب شما به خاطر آن است که آیات خدا را مسخره گرفتید و زندگی دنیا مغرورتان کرد.

238.دلیل تنبیه و توبیخ باید به اطلاع متخلفان برسد تا بتوانند خود را اصلاح کنند

صداقت

ما أَدْری ما یفْعَلُ بی وَ لا بِکُمْ ... ‏(احقاف، 9)

این آیه از زبان حضرت رسول می‌فرماید: من نمی‌دانم که با من و شما چگونه رفتار خواهد شد.

239.یکی از ویژگی‌های مدیران در نظام اسلامی، صداقت است؛ آنجا که چیزی را نمی‌دانند و یا توان انجام آن را ندارند، با صداقت می‌گویند: از حدّ دانش یا توان من خارج است.

پیش‌بینی تبلیغات مخالفان

وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیرًا ما سَبَقُونا إِلَیهِ وَ إِذْ لَمْ یهْتَدُوا بِهِ فَسَیقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدیمٌ(احقاف، 11)

وکسانی که کفر ورزیدند دربارة مؤمنان می‌گویند: اگر اسلام خوب بود، ما زودتر از آنها به آن چنگ می‌زدیم.

ادامه آیه می‌فرماید: چون راه به جایی نمی‌برند، به زودی خواهند گفت: دین، یک دروغ قدیمی است.

240.مدیران و رهبران، باید تاکتیک‌ها و تبلیغات رقبا را پیش‌بینی کنند تا بتوانند علیه آن به موقع اقدام کنند.

ادامه دارد...

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

ضرورت حجاب وعفاف اسلامی برهیچ انسان اهل اندیشه پوشیده نیست نکته بعدی اینکه موضوع حجاب وعفاف مربوط به آقایان وخانم هاست فقط نحوه پوشش آنهاطبق جنسیتشان متفاوت است خداوندمتعال برای سعادت بشریت بهترین دستورات رادرقالب اوامرو نواهی  شرع مقدس اسلام وازطریق خاتم پیامبران حضرت محمدابن عبدالله (صلی الله علیه وآله وسلم ) واوصیاء ایشان که همان معصومین علیهم السلام باشندبیان فرموده است اگرخواسته باشیم چندمثال بزنیم تاموضوع ملموس ترشودبایداشاره کنیم تاوقتی که گل درغنچه است عطر فراوانی داردوقتی بازمی شودازعطراوکاسته می گردداگرچندساعت درب شیشه عطررابازکنی تمام عطرآن می پرد وشیشه خالی می گردد ویامثال دیگرزن به مانندبرق والکتریسیته است که منافع بسیارزیادی دارداما بشرط اینکه روکش داشته باشدوالاضایعه به بارمی آورد زن اگرآرایش کرده وباسروسینه بازواردجامعه شودایمان دیگران رامتزلزل می کندشایداوواقعا چنین قصدی هم نداشته باشدولی نتیجه کارش قطعا اینچنین است بهترین زنان درروایات معرفی شده اندکه برای همسرشان پرشهوت ودربیرون خانه بسیارباحیاء باشندامام صادق علیه السلام می فرمایدحیاء وایمان هردوهمسنگ وهمطرازهستندهرکدام که بروددیگری هم خواهدرفت نکته آخراینکه مردان هم باید مواظبت کنند هم درنحوه پوشش خودشان وهم مزاحمتی برای نوامیس دیگران ایجادنکنند ازآنطرف مردان بایدمواظبت ومحافظت کاملی از زنان ودختران خودبنمایند.

زن مثال گل بوددرباغ گلزارجهان/مرداواندرمثل باشدچومردباغبان

باغبان بایدکه دیواری کشدبردورباغ /تاگلش ایمن شودازدست برداین وآن

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰


👈اطلاعاتی در مورد پیامبران(علیهم السلام)👉

4 نفر از پیامبرانی که عرب زبان بودند.

- حضرت هود(ع)           - حضرت صالح(ع)         - حضرت شعیب(ع)         - حضرت محمد(ص)

پیامبرانی که با هم پسرخاله بودند:       - حضرت عیسی(ع) و حضرت یحیی(ع)

پیامبرانی که هرگز ازدواج نکردند:   - حضرت عیسی(ع)            - حضرت یحیی(ع)

پیامبرانی که با هم برادر بودند:   - حضرت موسی(ع) و حضرت هارون(ع)           - حضرت اسماعیل(ع) و حضرت اسحاق(ع)

پیامبرانی که پدر و پسر بودند:  - حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع)       - حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسحاق(ع)

- حضرت یعقوب(ع) و حضرت یوسف(ع)

پیامبرانی که در کنار مزار حضرت علی(علیه السلام) مدفون هستند:- حضرت آدم(ع)    - حضرت نوح(ع)    - حضرت صالح(ع)   - حضرت هود(ع)

پیامبرانی که دو نام داشتند:- حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)- احمد      - حضرت یونس(ع)- ذوالنون     - حضرت عیسی(ع)- مسیح

- حضرت خضر(ع)- ملیقا       - حضرت یعقوب(ع)- اسرائیل      - حضرت یوشع بن نون(ع)- ذوالکفل

پیامبر اکرم(ص) چند مرتبه به معراج رفتند؟     - 2 مرتبه

حضرت یونس(ع) چند شبانه.روز در شکم ماهی بودند؟       - 7 شبانه.روز

تعداد پیامبرانی که در بنی.اسرائیل مبعوث شدند:   - 600 پیامبر

● پیامبرانی که در زمین کربلا بر مصیبت امام حسین(ع) گریستند:

- حضرت  آدم(ع)    - حضرت ابراهیم(ع)    - حضرت موسی(ع)    - حضرت اسماعیل(ع)   - حضرت نوح(ع)   - حضرت عیسی(ع)

● پیامبرانی که پادشاه روی زمین بودند:  - حضرت سلیمان(ع)      - حضرت ذوالقرنین(ع)

● آخرین پیامبری که وارد بهشت می.شود؟     - حضرت سلیمان(ع)

● پیامبرانی که با هم، هم عصر بودند؟  - حضرت خضر(ع)   حضرت موسی(ع)   حضرت شعیب(ع)    - حضرت ابراهیم(ع)   ‌حضرت لوط    حضرت یعقوب(ع)      حضرت یوسف(ع)

● پیامبرانی که مقام امامت هم داشتند؟    - حضرت محمد(ص)     - حضرت ابراهیم(ع)

● کدام پیامبر(ع) در کشور ایران مدفون است؟    - حضرت دانیال نبی(ع) در شهر شوش دانیال

● کدام یک از پیامبران را سر بریدند؟   - حضرت یحیی(ع)

● قبر حضرت موسی(ع) توسط چه کسی کنده شد؟   - حضرت عزرائیل(ع)

● کدام پیامبر(ع) داماد یکی دیگر از پیامبران(ع) بود؟   - حضرت موسی(ع) داماد حضرت شعیب(ع) بود

 

روایت شده از حضرت محمد(ص)

هرکس این دعا را در هر وقت که بخواند گویا: 360 حج ادا نموده   360 قرآن ختم کرده  360 غلام آزاد نموده

360 دینار صدقه داده  ,

در همان حال حضرت جبرائیل(ع) نیز خطاب به حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

یارسول الله:  هربنده ای از بندگان خدا این دعارا بخواند  «اگر چه یک بار در عمر»خداوند به عظمت و حرمت و جلال خود قسم خورده که برای او هفت چیز ضامن میشوم:

1-از او فقر و تنگ دستی رفع میشود          

     2-از سوال منکر و نکیر در امان می ماند 

3- او را به سهولت از پل صراط عبور میدهم       

   4-اورا از مرگ ناگهانی محفاظت میکنم

5- داخل شدن در جهنم را برای او حرام میکنم  

    6-از تنگی قبر او را حفاظت میکنم

7- از خشم وغَضَبْ پادشاه ظالم او را امان میدارم؛

و این است دعا:

بسم الله الرحمن الرحیم

        لا اله إلا اللهُ الجلیلُ الجبّار   ،لا اله إلا اللهُ الواحدُ القهّار،    لا اله إلا اللهُ الکریمُ الستّار

        لا اله إلا الله الکبیرُ المُتَعالْ

   لا اله إلا الله وَحْدَهُ لا شریکَ لهُ إلَهاً واحداً، ربَّاً و شاهداً، اَحَداً و صمداً و نحنُ لهُ مُسْلِمونْ

لا اله إلا اللهُ وحدهُ لا شریک لهُ إلهاً واحداً ربَّا و شاهداً احداً و صمداً و نحنُ لهُ عابدونْ

لا اله إلا اللهُ وحدهُ لا شریکَ لهُ إلهاً واحداً ربَّاً و شاهداً احداً و صمداً و نحنُ لهُ قانِتون

        لا اله إلا الله وحدهُ لا شریک لهُ إلهاً واحداً ربَّا و شاهداً احداً و صمداً و نحن له صابرونْ

      لا اله إلا اللهُ مُحَّمدٌ رسولُ الله،    اللهُمَ إلیکَ فَوَّضْتُ أمریْ و علیکَ تَوَکَلتُ یا أرحمَ الراحمینْ

«صدق الله و صدق رسول الله الکریم»

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

7خصلت بندگی


باسمه تعالی

موضوع :هفت خصلت بندگی

یااحمد هل تدری متی یکون لی العبدعابدا؟ قال لا یارب قال :اذا اجتمع فیه سبع خصال

ورع یحجزه عن المحارم

وصمت یکفه عما لایعنیه

وخوف یزدادکل یوم من بکائه

وحیاء یستحی منی فی الخلاء

واکل مالابدمنه

ویبغض الدنیا لبغضی لها

ویحب الاخیارلحبی لهم

ماخذ: ارشاد القلوب ج 1 ص 205 –الجواهرالسنیه ص 389 –بحارالانوار ج74 ص30

خداوندمتعال به رسولش فرمود ای احمد،می دانی که چه وقت بنده من به مقام بندگی می رسدوعابدمی شود؟ عرض کرد:نه مولای من .خداوندفرمود: وقتی هفت ویژگی وخصلت دراوجمع شود.

1-تقوی وورعی که اوراازحرام ها نگه دارد

2- سکوتی که اوراازحرف های بیهوده نگه دارد

 

3-بیمی که هرروزگریه وناله شان رابه درگاه الهی بیشترمی کند

 

4-وشرم وحیایی که درخلوت ازمن دارد

 

5-خوردن غذایی که  ازخوردندآن ناچاراست

 

6-دنیارادشمن دارد،به واسطه این که من آن رادشمن دارم

 

7- خوبان رادوست دارد،به خاطراین که من آنان رادوست دارم.

 

کتاب سرنوشت انسان بهشت وجهنم استاد مسعودعالی

  • محمد مزینانی
  • ۰
  • ۰

نامه دختر شهید مدافع حرم برای سردار سلیمانی (عکس)

رضوانه باغبانی دختر ۷ساله شهید مدافع حرم برای رزمندگان مدافع حرم نوشت: از اینکه نگذاشتید خون باباهای ما پایمال شود، متشکریم

  • محمد مزینانی